نظریه «گفتگو» در برنامه فلسفه برای کودکان
ژانویه 10, 2012
کودک با استعداد: تردید گرایی و روش مواجهه با آن
ژانویه 28, 2012

جایگاه فلسفه برای کودکان در ارا اسمیت و کندرسه

مقالات پژوهشی
جایگاه فلسفه برای کودکان در ارا اسمیت و کندرسه

  برگرفته از مقاله :کندرسه و اسمیت در تربیت و آموزش[۱]

نویسنده: اما روتس چایلد[۲]، مترجم: افسانه زارعی[۳]

اسمیت نیز در ابتدای کتاب ثروت ملل به این نکته اشاره می کند که همه بچه ها ظرفیت فیلسوف شدن را دارند تفاوت میان فیلسوف و باربر خیابان در موضوع سرگرمی و آداب و رسوم آنهاست. بنا بر اعتقاد کندرسه احساس کنجکاوی ساختگی نیست . بلکه بچه ها به واسطه آن حمایت می شوند و بی توجهی معلم و سایر افراد به این احساس افراد را در معرض سقوط به سوی حماقت و نادانی کاذب می کشاند. آموزش و پیشرفت عقلانی منبعی است برای لذت های فکری ، زیرا کسی که می داند موجود آگاهی است هیچ گاه مضطرب و آشفته نخواهد شد و در دام ابهام های غیر واقعی اسیر نمی گردد. و بدین سان می تواند بیماری های روحی و جسمی موجود در جامعه را از خود دور نماید. این حالت از تفکر احساسی اخلاقی را برای فرد به وجود می آورد. کندرسه به شدت مخالف تعلیم و تربیت اخلاقی در شکل مذهبی آن][در دوران کلیسا[است . وی خواندن رمان را بهترین روش برای فهم مردمان و انسان هایی می داند که ما را احاطه کرده اندو این رمانها آگاه کننده ما در مورد قواعد اخلاقی خواهد بود.

موضوع آموزش برای جوانان نباید ارائه اصولی مثبت یا آموزش مستقیم حقایق به آنها باشد بلکه می بایت آنها به تفکر واداشته شوند. کندرسه در این باره می گوید اینکه فیلسوف بودن را به گهواره هر کودکی بیاویزیم ایرادی ندارد اما هر کودکی باید یاد بگیرد تا تحلیل کند و محدودیت های قواعد اخلاقی و قوانین را بفهمد به جای یاد گرفتن عقاید ساده دیگران . وی همچنین بر این باور است که فیلسوف و انسان نباید به طور عام دو موجود جدا با دو زبان متفاوت باشند. آموزش عقلانی حمایت گری قوی است که بزرگترین آفات زندگی مثل ترس، ملالت، خستگی و خرافات را از انسان می زداید. اسمیت در این باره در کتاب تاریخ فضانوردی اشاره می کند که هر چقدر کنجکاوی و علم بشر افزون می شود ترس وی نیز کاهش می یابد.

کندرسه آموزش همگانی را برای پسران و دختران، کودکان و نوجوانان، مادران و کارگران کلی و یکنواخت می داند و بر این باور است که بر اساس آموزش عمومی هر کسی می تواند به روشنفکری نائل آید، با آموزش جذب خانواده اش می گرددو جزییات اداره خانواده اش را بهتر می فهمد و در نهایت خلاء های موجود در زندگی اش را با ارزش لذات تفکر پر می کند و در پایان این احساس زندگی ای شرافتمندانه را به ارمغان می آورد. به باور کندرسه برای پذیرفتن در آغوش خانواده می بایست شادی هر یک از بچه ها فراهم شود ، دوستی ها را پربار نموده و تمرکز بر روی احساسات خود نماییم و این زندگانی کاملی است که موضوع آموزش همگانی و جهانی می باشد. فرد تحصیلکرده و روشنفکر محجوب تر ، آراسته تر و دارای نظم فکری بیشتری در نسبت با افراد جاهل است . افراد تحصیل کرده خود را درک می کنند و بیشتر در معرض مسائل و مشکلات خود را قرار می دهند و همچنین قابلیت درک واقعیت ها را دارندو علاقه کمتری به ظلم و جور و فساد دارند.

کندرسه در پایان بر این باور است که نباید کودکان به اجبار موسسات و آموزشگاهها را تحسین کنند و یا قوانین آنها را از بر بخوانند و حقوق سیاسی انسانها نیز نباید با دستوارات مذهبی مخلوط شود. انگلستان مثال کشوری است که جنبه های خرافی و مقدس مآب دین وارد موسسات آموزشی شده و همین امر باعث عدم پیشرفت و بهبود آن نظام های آموزشی گردیده است. به طور خلاصه کندرسه بر آموزش شادی آفرین، مباحثی مربوط به حقوق افراد ، آزادی بیان تاکید دارد و بر این باور است که در جامعه ای سیاسی امن هر آموزش دیده و تربیت شده ای با استعداد تر است و آزادانه بررسی و پژوهش می کند و بدین سان قادر است بر روی قضاوت های مردم به تدریج اثر بگذارد و منجر به تحقق طرح های سیاسی باز و آزاد گردد.



[۱] – CONDORCET AND ADAM SMITH ONEDUCATION AND INSTRUCTION

[۲] – Emma Rothschild

[۳] این مقاله برای درس مربیان بزرگ دوره دکتری دانشگاه تربیت معلم تحت نظر دکتر فائدی و دکتر ضرغامی ارایه شده است