فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی[۱]
دکتر یحیی قائدی/ دانشیار فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
به راههای گوناگون می توان نسبت فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی را وارسی نمود از جمله به مبانی ، اهداف محتوا و روش فلسفه برای کودکان نگریست و سپس به این پرسش پاسخ داد که هر بخش چه شباهت ها و تفاوت هایی با مشاوره فلسفی دارد اما در این جا مایلم به شیوه ای دیگر درک شهودی و تجربه زیسته خود را بیان کنم. پرسش اساسی درباره نسبت یا رابطه فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی این است که آیا میتوان به فلسفه برای کودکان چون راه ، شعبه یا شاخه ای از مشاوره فلسفی نگریست؟ یا باید پرسش را به گونه ای دیگر پرسید: بر بنیاد تقدم بر آمدن فلسفه برای کودکان، آیا مشاوره فلسفی گونه ای فلسفه برای بزرگسالان است؟ و یا اینکه باید پرسید آیا هرکدام راه خودشان را می روند گرچه به سبب شاخه ای از فلسفه کاربردی بودن ممکن است همانندی هایی داشته باشند؟
من مدتها پیش از آنکه با مشاوره فلسفی آشنا شوم، یا استاد راهنمای رساله دکتری سرکار خانم دکتر مریم پوراقا[۲] بشوم، می پنداشتم فلسفه برای کودکان تنها یک رویکرد تربیتی- فلسفی نیست بلکه میتواند چون رویکرد مشاوره ای و درمانی نیز نگریسته شود[۳]. بر این بنیاد می توان ادعا کرد که جنبه هایی ازمشاوره فلسفی می توانسته است از فلسفه برای کودکان زاده شود. از این رو پاسخ آغازین من این است که فلسفه برای کودکان میتواند چون راهبردی برای مشاوره به طور کلی و مشاوره کودکان به ویژه باشد.
اگر این پرسش مطرح گردد که چه شواهد و دلایلی برای این ادعا وجود دارد، می توان به ظرفیت های فلسفه برای کودکان اشاره کرد.
فلسفه برای کودکان یک رویکرد جمعی و پژوهشی است که عده ای از کودکان در اجتماع پژوهشی به همراه یک معلم که در اینجا تسهیلگر نامیده میشود ، امور یادگیری خود را در آن به پیش می برند.در اجتماع پژوهشی کودکان مجموعه ای از مهارت ها را میآموزند که اگرآن مهارت ها را نداشته باشند ، هم در دوران کودکی و هم پس از آن با دشواری مواجه میشوند ، لاجرم به سبب آن دشواری ها به مشاور مراجعه میکنند و مشاور نیز برای حل آن دشواریها دقیقا همان توصیه ها را به کودکان و والدین آنها میکند که ما در اجتماع پژوهشی آن را با کودکان انجام می دهیم.
برخی از نقص ها و اختلالاتی که کودکان با آن در کودکی مواجه می شوند و در اجتماع پژوهشی تسهیگر به کمک سایر شرکت کنندگان می تواند درمان آنها کمک کند عبارتند از
کودک در اجتماع پژوهشی فلسفی مجبور است که گوش دهد ، چون مدام مورد پرسش قرار میگیرد و یا از اون خواسته میشود اظهار نظر بکند و یا از او پرسیده میشود که فلان عضو کلاس چه مخالفتی کرد و یا چه ایده یا ادعایی داشته است کودک بعد از چندین بار آرام آرام می پذیرد که در فرایند اجتماع پژوهشی قرار بگیرد .
بسیاری از کودکانی که دچار نقص گوش دادن و شنیدن و حتی توجه و تمرکز باشند در اجتماع پژوهشی فلسفی به عنوان قلب فلسفه برای کودکان، مشکلشان حل می شود و یا دست کم کودک به تامل در باره مشکلش وادار می شود . در همین رابطه می پندارم که بخش عمده ای از مشکلات مراجعان زمان مراجعه به مشاور، مربوط به گوش دادن است . مردمان وقتی نمیتوانند خوب بهم گوش بدهند دچار مشکل میشوند
این مردمان ممکن است زوج ها باشند ، ممکن است معلم و شاگرد باشد ، ممکن است که رئیس و مرئوس باشد ، ممکنه فروشنده و خریدار باشد و یا هر کسی دیگری.بخشی از مشکلات مردم در روابط انسانی به طور کلی نیز به گوش دادن بر می گردد. پس وقتی ادعا می شود فلسفه برای کودکان ، تمرکزش بر گوش دادن است ، بنظر میرسد به گونه ای راهکار درمانی است .
کودکانی که خجالتی هستند یا عزت نفس پایینی دارند یا کمبود توجه دارند نیز به گونه در اجتماع پژوهشی و به صورت تدریجی مشکلشان کاهش پیدا کرده یا حل می شود. وقتی در اجتماع پژوهشی مدام حرف میزنند و در فرایند تصمیم گیری دموکراتیک مشارکت میکنند و دستشان را بالا میکنند و اظهار نظر ، مخالفت و موافقت میکنند و یا به سبب ادعایی که که کرده اند از طریق بردن نام آنها مورد توجه قرار میگیرند ، آنها آرام آرام در واقع احساس هویت و شأن و شخصیت میکنند و برخی از مشکلات روانی مرتبط با این حوزه ها لاجرم در آنها برطرف میشود. بعلاوه برخی از مشکلاتی که افراد در کودکی یا بزرگسالی ممکن است داشته باشند ، به بحث هویت آنها برمیگردد ، هویت کودکان ، نوجوانان ، جوانان و بزرگسالان
در اجتماع پژوهشی باز یابی می شود. هویت از راه شنیده شدن، دیده شدن و کسب حرمت و نیز مورد توجه قرار گرفتن شناخته شده و تثبیت می گردد. از این راه شاگردان به نقایص و قوت های خود آگاه می شوند و بتدریج جنبه های قوت خود را تقویت می کنند چون آنها سبب می شوند که در اجتماع پژوهشی مورد توجه قرار گیرند و نقص های خود را به تدریج کم رنگ می کنند زیرا مورد توجه گروه قرار نمی گیرد.
این گونه ی یادگیری به کودکان کمک می کند تا در سایر ابعاد زندگانی غیر مدرسه ای نیز بتواند برتری هایشان را رشد دهند و کهتری هایشان را کاهش داده یا محو کنند این دقیقا همان چیز است که فرد بخاطر نداشتنش ممکن است به مشاور مراجعه کند.
چون بخشی از هویت انسان بصورت اجتماعی شکل میگیرد ولی بویژه در جوامعی که ممکن است حساسیت کافی به کودکان نداشته باشند ، درکی از شکل گیری هویت کودکان نداشته باشند ، خود اجتماعی و هویت اجتماعی کودکان دچار اشکال می شود ، اجتماع پژوهشی فلسفی در کلاس درس فرصتی در اختیار کودکان قرار میدهد تا آنها آرام آرام بتوانند هویت خود را بسازند. به همین سبب تصور میکنم فلسفه برای کودکان میتواند چون رویکرد جدی در مشاوره فلسفی بکار گرفته شود به کار گرفته شود .
فلسفه برای کودکان به راههای دیگری نیز ، به مشاوره فلسفی مرتبط می شود اقدام گروهی فلسفی یا مشاوره فلسفی گروهی چون یکی از رویکردهای مشاوره به طور کلی و مشاوره فلسفی ، جایگاه ویژه ای در فلسفه برای کودکان داشته است. اینکه سقراط در پی آن بود تا گروهی از مردم را بیابد که مایل باشند گفتگو کنند از نخستین نشانه های اندیشه ورزی فلسفی گروهی است.گرچه گردهم آمدن برای حل مشکل جوامع محلی را می توان بسی پیشتر در تاریخ بشر یافت. سقراط در این گفتگو فرد یا گروهی از افراد را در بن بستی قرار می داد تا مجبور شوند بیندیشند و این وادار شدن به اندیشیدن سر آغاز مشاوره فلسفی است جالب است که سقراط هر گاه تنها با یک نفر گفتگو می کرد نیز مردمانی به تماشا می نشسته اند و این شاید مدلی از یادگیری گروهی فلسفی باشد که می توان در مشاوره فلسفی پی آن را گرفت.
و بسیار جالب است بدانید که که فلسفه برای کودکان از نخست بر این رویکرد استوار است ، یعنی کلاس درس یا اجتماع پژوهشی فلسفی بصورتی که همه بتوانند همدیگر را ببینند ساختار می یابد و کودکان مدام به صورت جمعی بر سر مسائل مشترک فردی ، اجتماعی بحث میکنند . حتا کودکان هنگامیکه که مستقیما در بحث مشارکت نمی کنند یا طرف گفتگو نیستند در تماشا هستند و همواره در ذهن خود آن گفتگو ها را بازسازی می کنند. و اجتماع پژوهشی فلسفی در واقع کمک کار تک تک اعضا آن اجتماع می شود ، به همین خاطر بارها تاکید کرده ام که فلسفه برای کودکان جز حرفه های یاورانه هست ، جالب است بدانید که در فلسفه برای کودکان همه اقدام ها جمعی و کمک کارانه است . حتی وقتی در واقع یک فرد گوش نمیدهد و یا نتوانسته است چیزی گوش بدهد مورد غفلت قرار نمیگیرد و از سوی تسهیلگر یا معلم سرزنش نمیشود و یا برچسب خنگ بودن و … به اون زده نمی شود بلکه از یکی دیگر از شاگردان خواسته می شود تا به او کمک کند آنچه را که نتوانسته گوش کند ، را برایش تکرار کنند. بنابراین حتی گوش دادن که ظاهرا عملی فردی است، به صورت دسته جمعی و یاورانه پی گیری و تمرین می شود.
حتی وقتی یکی از کودکان ایده ای دارد و مِن و مِن میکند و نمی تواند ان ایده را بیان کند ، دیگر کودکان دستشان رو بالا میکنند و پیشنهاد میکنند ایده ان فرد که را متولد کنند. همچنین سایر کودکان به افرادی تبدیل میشوند که توانایی ارزیابی گفته ها و ادعاهای سایر کودکان را پیدا میکنند و از این راه به آنها کمک میکنند که ارزیابی های دقیق تر و وارسی شده تری داشته باشند و بعبارتی بشوند همان که که سقراط میگفت که زندگی ارزیابی نشده ارزش زیستن ندارد.بنابراین ماهیت یاورانه بودن و اجتماعی بودن فلسفه برای کودکان هم میتواند کمک کار مشاوره فلسفی باشد.
این باور جود دارد که برخی از مشکلات موجود در جوامع انسانی به ویژه در نظام های سرمایه دارای پدید آوردن فضای رقابتی است و این فضا در مدارس و بین کودکان نیز پدیدار شده و رشد کرده است.در فلسفه برای کودکان اساسا رقابت وجود نداشته و به جای آن همکاری گروهی تشویق می شود و این کمک میکند بسیاری از دشواری هایی که ناشی از رقابت است چون حسادت، کاهش دوستی بین افراد، برتری طلبی، کم جلو دادن موفقیت های دیگران، کاهش درک ذاتی چیز ها کاهش یابد.
یکی از شاخه های مشاوره بطور کلی و مشاوره فلسفی مواجه های فلسفی با تحصیل کودکان است.یعنی با مشاوره تحصیلی و و درک نسبت آن با مشاوره فلسفی می توان برخی از مشکلات و دل نگرانی های کودکان و والدین در باره مسایل مدرسه ای کودکان را کاهش داد . از آنجاییکه فلسفه برای کودکان در محیط آموزشی و مدرسه اتفاق میافتد ، بنابراین به کودکان کمک میکند که موضوعات مدرسه ای و تحصیلی را در کانون پرسشهایشان قراردهند.پرسشهایی که میتواند در اجتماع پژوهش کلاس درس مورد توجه قرار گیرد.
بعنوان مثال بسیاری از شاگردان ما اکنون پرسش هایی دارند که چرا باید به مدرسه بروند و یا چرا باید فلان موضوع درسی را مطالعه کنند و فضایی وجود ندارند که خودشان با یکدیگر یتوانند در بار آن گفتگو کنند نه اینکه مدام از سوی بزرگسالان و معلمان پاسخ ها یا توصیه هایی کلی دریافت کنند که مثلا مدرسه برای شما خوشبختی میآورد یا اگر مدرسه نروید بعدا مجبور خواهید کارهای دشوار انجام دهید.
بسیاری از شاگردان نمیدانند چرا باید برخی از مباحث پیچیده ریاضی را در دوره ابتدایی بخوانند و نیز می پرسند که آنها ممکن است در آینده به سمت رشته ها یا مشاغلی بروند که اساسا به چنین مباحث پیچیده ای نیاز نداشته باشد. توجه پرسش کودکان یا دادن فضایی برای ابنگه آنها در باره چنین موضوعاتی گفتگو کنند بران معنا نیست که فورا بع این نتیجه گیری بپرداطیم که فلان موضوع یل مطلب درسی باید حذف شود بلکه در درجه نخست کودکام و والدبنشان مابلند آن موضوعات چرا هستند و به چه کارشان می آیند و پس از آن می تواند در فرایند های دموکراتیک برای تصمیم گیری مشلرکت کنند. در عین حال آنها محدویت های تصمیمگیری را درک خواهند کرد وقتی مدام در فرایند گفتگوی فلسفی مشلرکت کنند کشف خواهند کرد که در برخی مواقع آنچه آنها مطلوب می داند مورد قبول اجتماع پژوهشی فلسفی قرار نمی گیرد.
حتی کودکان این می پرسند که چرا جای خیلی چیزها در مدرسه خالی است مثل نقد و گفتگو در باره تئاتر ، فیلم و سینما، خواندن رمان، و یا بسیاری از چیزهای دیگر.بسیاری از چیزهایی که کودکان تصور میکنند به زندگیشان مربوط است ولی در مدرسه نیست.و نیز آنها تصور میکنند بسیاری از چیزها که ممکن است به زندگیشان مستقیما مربوط نباشد ولی در مدرسه هست.
چنین چیز هایی وقتی انباشته می گردند و کودکان پاسخی قانع کنند با مشارکت خودشان نمی یابند به منبع مشکلات تحصیلی شاگردان تبدیل می گردند و چه بسا عواملی شوند که انگیزه های شاگردان را برای بودن در مدرسه و ادامه تحصیل کاهش دهند و چنین موضاعاتی میتوانند به آسانی در اجتماع پژوهشی فلسفه برای کودکان مورد بحث و گفتگو قرار بگیرند.
فلسفه برای کودکان اخیرا در حال آزمایش کردن رویکرد های تازه ای است که آن نیز میتواند راهبرد و یا راهکاری برای مشاوره فلسفی باشد.مثل اینکه اجتماع پژوهشی فلسفی میتواند با ترکیبی از والدین و کودکان برگزار شود که درباره مسائل مشترک با یکدیگر گفتگو میکنند.و یا حتی بین نسل های یعنی پدربزرگ مادربزرگ و پدر و مادر و کودکان و اولیای مدرسه تشکیل شود.وقتی چنین اتفاقی میافتد کودکان باور میکنند که اجتماع آنها را بطور اساسی به حساب آورده و جدی گرفته است.بنابراین آنها میپذیرند که نقش های جدی تر و اساسی تری در اجتماع قبول کنند و روز به روز به مسئولیت های اجتماعی خود پی ببرند
به عنوان نکته آخر در باره ارتباط فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی می توانم به این نکته اشاره کنم که برخی از رویکردهای مشاوره مثل رویکرد الیس یا رویکردهای شناختی بر این استوارند که اگر به مراجعین کمک کنند که تفکر منطقی داشته باشند آنها میتوانند بسیاری از مشکلات شان رو حل کنند و جلوی بسیاری از مشکلات شان رو بگیرند .
فلسفه برای کودکان اساسا برآموزش چنین چیزی استوار است.وقتی فلسفه برای کودکان بر سه نوع تفکر انتقادی، مراقبتی و خلاق استوار است یعنی از کودکی ، هم به کودکان می آموزد که چگونه نقاد و منطقی باشند، چگونه جوانب نکاویده زندگانی را بکاوند چگونه جوانب نادیده انگاشته زندگی را دیده بیانگارند.و نیز کافی نیست ما منتقد باشیم یا چیزهایی بدانیم درباره خودمان یا جهان بلکه ما باید بر بنیاد تفکر مراقبتی مسئول باشیم و برای انجام امور اجتماعی و سیاسی جامعه آستین هایمان را بالا بزنیم. این نکته
به
کودکان آموزش داده می
شود. آنها یاد میگیرند که مسئول تفکراتی هستند که دارند و باید برای به تحقق درآمدن ان در جامعه کاری کنند.
[۱] این مطلب بخشی از کتب تالیفی مشاوره فلسفی است که بزودی منتشر خواهد شد
[۲] از نویسندگان کتاب مشاوره فلسفی که رساله دکتری خود را در باره مشاوره فلسفی انجام داده است
[۳] این نکته را در سخنرانی ام در دانشگاه علامه طباطبایی( ۸ خرداد ۱۳۹۰ ) تحت عنوان تفکر انتقادی و مشاوره بررسی کردم