انسان زندانی گزاره ها
یحیی قائدی/۲۱آبان ۱۳۹۹
مشاوره فلسفی
یک کار اساسی در مشاوره فلسفی کشف این نکته است که شما در کدام گزارههای بنیادین زندانی هستید که چه بسا از آن ناآگاه هستید اما در رفتار ها و هیجانهایتان بروز میدهید.
به زبان دیگر کدام گزاره بنیادین غار شما را میسازند.پیشتر فیلسوفی گفته بود که انسان زندانی زبان است و من می گویم انسان زندانی گزارههاست.شگفت زندانی است این زندان گزاره ها،زندانی نرم و نا دیدنی و قابل حمل.در یک کف دست که همان ذهن تو باشد جا می شود،اما تو هرگز بار حملش را حس نمی کنی چه سبک است برای حمل شدن و چه سنگین همه ابعاد زندگی تو را در بر میگیرد.زندانی که به جای آنکه چیزی در آن زندانی شود انسان آن را در ذهن خود جا میدهد و طی سده ها بارش بر دوش کشیده است.
اما چنین زندانی به جای اینکه انسان را در بربگیرد در انساناست به همین سبب انسان با تعریف مرسوم زندان،خود را زندانی حس نمی کند،همین تعریف زندان خودش یک گزاره است که بسیاری زندانی آنند.گزارهها چون زنجیری آدمها را به بند کشیدهاند،چونان زندانیان غار افلاطون.
راه بدر آمدن از غار گزارهها و گسستن زنجیر ها چیستند؟شور بختانه این زنجیرها را نمیتواند با چشم تن دید.به همین سبب است که بسیاری هرگز احساس نمیکنند که در زنحیرنند و سخن کنندگان از رنجیر را به سخره میگیرند و بدتر از آن رها شدگان و زنجیر گشودگان را دیوانه میپندارند.
دیوانه پندارانِ زنجیر گشودگان، بسی تلاش میکنند تا غارشان را زیبا کنند چون زندانیانی که اتاقشان را رنگ امیزی میکنند و میپندارند که دنیای بهتری ساخته اند حال آنکه ساکن همیشگی آن اتاقاند.برای رهاشدن از چنین زندانی جور دیگر دیدنی لازم است،دیدنی خردورزانه و فلسفی،گرچه در گامهای آغازین ممکن است از زندانی به درآیند و به زندانی دیگر درافتند ، اما برای گشودگی بیشتر راهی جز گشودن زنجیر های بیشتر نیست.
#یحیی_قائدی
#مشاوره_فلسفی