خردورزی‏ یعنی پرسشگری
دسامبر 9, 2011
فلسفه برای کودکان پیش دبستانی(P4K)
دسامبر 9, 2011

«تفکر انتقادی و مشاوره»

«تفکر انتقادی و مشاوره»

سخنران: دکتر یحیی قائدی

مکان: دانشگاه علامه طباطبایی – گروه مشاوره
زمان: سه شنبه ۳/۸/۹۰

دکتر قائدی: به نام خدا. با سلام خدمت شما دوستان گرامی؛ اساتید و دانشجویان گروه مشاوره و سایر عزیزان، به ویژه سرکار خانم دکتر اسماعیلی که این نشست با اهتمام ایشان میسر شد، در ابتدا لازم به ذکر دانستم تا به یک نکته اشاره کنم: ارتباط تفکر انتقادی و مشاوره مسبوق به سابقه نیست،مشاوره رشته ای است که داده های خود را از زمینه ها و رشته های مختلف اخذ میکند، فلسفه ،فلسفه ی تعلیم و تربیت ، تفکر انتقادی هم جزء نظام هایی هستند که در سایر علوم و شاخه ها نقش به سزایی دارند،پس ابتدا با طرح یک ادعا شروع میکنیم : «اگر مشاوری فلسفه نداشته باشد نمیتوان خیلی به توان او اطمینان داشت!» اما فلسفه به چه معنا؟ آیا فلسفه همان تفکر است؟ تفکر چیست؟ آیا تفکر دارای انواعی است که تفکر انتقادی یکی از آنهاست؟ پیش از همه با «مفهوم تفکر چیست؟» آغاز میکنیم: ما در تمامی شاخه های علم به این نتیجه رسیده ایم که در راس هر امر انسانی «تفکر» به عنوان قوه ای ممتاز قرار گرفته است.آموزش و پرورش دارای غایتی است مبتنی بر پرورش و کمال قوای تفکر، تعاریف بسیار گسترده ای بر این واژه اطلاق می شود که به این سوال پاسخ داده اند: « اساسا ما قادر به انجام چه کارهایی هستیم که حیوانات دیگر ناتوانند؟» پس تفکر= حل کردن مساله و برداشتن گامهایی به سوی حل مشکل ( خب میمونها هم میتوانند برای رفع گرسنگی از گام هایی استفاده کنند و مشکل خود را حل کنند!) فرق تفکر در انسان با سایر حیوانات در این است که انسان میداند چه میکندو غایت مدنظر او چیست.(فراشناخت)
آیا تفکر مسیرهای گوناگونی را طی میکند یا اینکه یک مسیر ثابت و همیشگی است که بایدکشف وسپری شود؟دیدگاهی وجود دارد که معتقد به تکثر مسیرهاست؛ تفکر را به چند مشرب تقسیم میکند: تفکر منطقی، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، تفکر مراقبتی و …هر یک از این مشرب ها روش و غایت خاص خود را دارندمثلا در تفکر مراقبتی که جدیدا مطرح شده است ما باید حین آموزش تفکر مراقب آموزش گیرنده باشیم و سیر کار ما همواره با نوعی همدلی همراه است.در برهه ای از تاریخ هرکس برای خودش فکر میکرد و ایده ای داشت؛ تا اینکه افراد به شکل مکتوب به حفظ ایده های خود پرداختند و امروز هر کتابی ، نوشته ای یا اثری بیانگر نظر مولف خود است،ما کتاب ها را ورق میزنیم و در اماج انواع اتفاقها و ایده ها قرار میگیرم،یک دانشجوی مشاوره به شکل مستمر در معرض نظام ها و چالش های گسترده قرار می گیرد یک فیلم کوتاه هر یک از ما را مجذوب یا به عبارتی مغلوب میکند، کتاب ها ما را محسور میکنند پس من کی هستم؟ من در مواجهه با این همه اطلاعات چه نقشی دارم باید از بر کنم؟ یاد بگیرم برا ی فهم فلسفه ی زندگی بروم و دکترای افلاطون شناسی بگیرم کافی است؟رسانه ها کل زندگی مارا اشغال کرده اند، هجوم آنچنان است که فقط فرصت بلعیدن داریم و بعد دچار «نفخ فکری» می شویم ! تفکر انتقادی به ما کمک میکند در مواجهه با سونامی اطلاعات باید دلمشغولی اصلی ما بررسی همراه با دلیل باشد، هسته ی مرکزی تفکر انتقادی نپذیرفتن عقاید،آراء،اندیشه ها و محصولات و کالاها بدون دلایل روشن و مشخص است،قدم اول تردید منطقی است( نه انکار بدون حساب و کتاب براساس پز روشنفکری!) که می تواند به استفاده ی موثر از اطلاعات منجر شود.پس تفکر همراه با شک ورزی و استدلال است، ویژگی های این مشرب فکری عبارت است از: ۱) معیار داشتن «برخی از پیش موجودند و برخی توسط ما وضع می شوند.» ۲) کیفیت استدلال ۳) وابسته به متن و موضوع باشد.
مهارت هایی که یک متفکر انتقادی باید داشته باشد: ۱) تحلیل ۲)استنباط
۳)ارزشیابی ۴) استدلال استقرایی
«تحلیل» یعنی جزء کردن یا دست به تجزیه اجزای سازنده زدن و به فهم ارتباط میان آنها رسیدن، شما به عنوان مشاور بارها با این مساله روبرو شده اید؛مثلا مراجعتان میگوید که مشاوره را قبول ندارد، شما میگویید که مشاوره یک کنسرو آماده نیست که تحویل بگیرید بلکه یک کلیت وابسته به اجزاء و موقعیت هاست و باید بگویی دقیقا کدام بخش را قبول نداری؟مرحله بعد «استنباط» یا نوعی تفسیر است و بعد هم «ارزشیابی» و انواع استدلال. در استدلال استقرایی از جزییات به کل رسیدن مطرح است ( اما تعمیم دهی و استقرای ناقص از آفت های جدی محسوب می شود.) عموما تمثیل جای استقرا می نشیند و ما علاقه مندیم که مدام شاکله سازی کنیم و با آنها زندگی کنیم هرچند خسارت های بسیاری هم دیده باشیم.گاهی اوقات جهت تفکر انتقادی معطوف به خود ماست همین حالا بیایید اطمینان خود را بررسی کنیم آراء و عقاید گوناگونی داریم که با یک سوال متزلزل می شوند.نزدیک به چند دهه است که در مشرب تفکر انتقادی ما با فیلسوف انتقادی و مربی انتقادی مواجه شده ایم. فیلسوفانی نظیر هورکهایمر وآدرنو و هابرماس که منتقدانی جدی به فرهنگ و نظام سرمایه داری در بردارنده ی سازمانهایی که انسانها در آن گم می شوند بودند؛ پائولو فریره برزیلی هم که بنیان تعلیم و تربیت آگاه ساز را نهاد از «صنعت فرهنگ» سخن گفت و آن را به نقد کشید در مرحله بعد «صنعت دانش» را معرفی نمود که ما در رشته هایی متبحر می شویم که به جای آگاه سازی مارا به بند میکشند، معتقد میشویم هر ایده ای برخلاف مشرب فکری ما بیخود و بی ربط است ، معلمان ریاضی ، فیزیک و فلسفه برای بزرگ نمایی علم خود از ابزار «پیچیده سازی» بهره می برند و حال سوال ما این است : « تفکر انتقادی چگونه با مشاوره مرتبط می شود؟چه بخش هایی را متاثر می کند؟»
سه رویکرد مختلف تلاش کردند که تفکر انتقادی را آموزش دهند: ۱) آموزش منطق در مدارس و دانشگاهها که با شکست روبرو شد. ۲) آموزش حل مساله ۳)آموزش فلسفه برای کودکان(این گرایش از تفکر انتقادی منجر به رشد تفکر مراقبتی ،منطقی و شناختی هم خواهد شد.)
حالا فرصتی به شما میدهیم تا نظرات شما اساتید و دانشجویان عزیز را بشنویم و بحث را با هم شکل بدهیم.
یکی از دانشجویان حاضر در نشست( آقای جعفری): در پاسخ به پرسش شما اول باید سه فاکتور اساسی را روشن کنیم :۱) پارادایم حاکم بر جامعه ۲) روح زمان ۳)تجارب منحصر به فرد هر کس . مشاوره اصول ، فنون و نظریات منحصر به خودش را داراست و تفکر انتقادی توجه ما را به «زمینه ها» جلب میکند .
دکتر قائدی: آیا می توان مدعی شد که تفکر انتقادی خودش می تواند یک پارادایم شود؟می توان آن را به شکل یک نظریه طرح کرد؟ چه ارتباطی با سایر نظریه ها دارد؟
دانشجو:در رشته ی مشاوره رویکرد های شناختی الیس ارتباط تنگاتنگی با مشرب انتقادی دارد و تکنیک هایی برای زیر سوال بردن عقاید داریم اما سوال اینجاست وقتی یک مراجع فکر خودش را نقد میکند چرا باز هم به شکل یک تابع محض همان عقیده را عمل میکند؟ برای حل این مشکل چه باید کرد؟
دکتر قائدی: سوال خوبی است. مراجع در واقع نپذیرفته که غیر منطقی است ما در جامعه می دانیم چه حرف هایی خوب است چه حرف هایی بد.هر کس برای اینکه برچسبی نخورد مدام روی استدلال ورزی تاکید میکند اما غیر مستدل عمل میکند ، هابرماس معتقد است ما در سطح فردی دست به فریبکاری میزنیم و گاهی اوقات هم به شکل اجتماعی همین روند را ادامه میدهیم. حالا این سوال طرح میشود که :«آیا یک مشاور می تواند در جایگاه یک منتقد روبروی مراجع خود بنشیند؟» این فرد می تواند پدر ، مادر، همسر یا فرزند ما باشد. من پیشنهاد میکنم تکنیک گفتگو را انجام دهیدو مدام دلیل بخواهید . کتاب روانشناسی اعتراض یا جرات نه گفتن را مطالعه کنید. شاید بگویید این سیر گفتگو در نهایت منجر به تغییر در رفتار و عملکرد فرد نمیشود اما من معتقدم این فرد وقتی جلسه با شما را ترک کرد دیگر همان فرد قبلی نیست حداقل چند بار مواجهاتی با خود داشته است حتی اگر انکارهایی هم شکل بگیرد.هیچ استاد یا معلمی حاضر نیست به اشتباه خود اعتراف کند که این مساله یک اساس فرهنگی در پس خود دارد که در جای خودش بحث خواهیم کرد.
دکتر اسماعیلی: تفکر انتقادی چه ارتباطی با دیدگاه پست مدرن (معطوف به معیارهای شخصی) دارد؟ در الگوی جدید گویا هیچ معیار خاصی مطرح نیست، آیا تعارضی به وجود نخواهد آمد؟ چگونه باید حل شود؟
دکتر قائدی: سوال خوبی بود، بسیاری از پست مدرن ها نظرات خود را از انتقادی ها اقتباس کرده اند و تفکیک مرز بین این دو مشرب خیلی جاها واضح نیست ویژگی پست مدرن تعدد آرا ، بی نظامی وگوناگونی ان است ؛ اتفاق نظر در بین آرای پست مدرنها به سختی یافته می شود معیارها شخصی است اما ما پا در هوایی و بی اساس بودن هم نمیبینیم، اگر دو نفر با هم بحث میکنند اول باید بر سر مفاهیم و معیارها با استدلال به توافق برسنددر غیر این صورت فرآیند گفتگو شکل نمیگیرد.معیارها از پیش موجود نیستند در خلال بحث خلق می شوند، معنای پست مدرن بودن « هردمبیل بودن » نیست حداقل چهل تعریف در باب پست مدرن مطرح شده است وقتی از «ذهن گرایی» می گوید یعنی به فردیت ، اخلاق و تفکر هر فرد جایگاه ویژه ای می دهد ما انسانها نباید رباتهایی در خدمت سازمان و ارگان خاصی باشیم. در جامعه اگر خودت باشی اخراج می شوی،معیارهای عقل رهایی بخش با معیارهای عقل تکنیکی و مصلحت گرا متفاوت است این مشرب از جامعه گرایی که فرد در آن هضم و محو شده تبری می جوید شاید در مواردی افراطهایی هم شده باشد که مورد انتقاد جدی واقع شده اند.
دکتر اسماعیلی: هر دیدگاهی که مطرح می شود باید «تبیین گر» باشد تا به حل مساله منجر شود، هر سازمانی این حق را دارد که از افراد انتظار داشته باشد در جهت پیشبرد اهداف سازمان حرکت کنند حالا اگر فرد بخواهد تا ساعت ۹ بخوابد که سرحال به محل کارش برود جمع کردن نظر هر دو ( فرد – سازمان) چگونه ممکن می شود؟ پوزتیویست ها معتقدند که ما به اهداف سازمان متعهدیم از ابتدا موظف نبودیم که به سازمان برویم اما وقتی نقشی را پذیرفتیم باید بدان متعهد باشیم اما پست مدرن ها می گویند از نظر چه کسی؟ فرد یا سازمان؟
دکتر قائدی: مثال شما ساده شده ی یک امر پیچیده است، وقتی که فریره از « صنعت فرهنگ » سخن میگوید به این مساله مهم اشاره دارد که فرهنگ در حال تربیت هر فرد برای خدمت به سازمانی خاص است تا انجا که « خود» فرد دیگر معنی ندارد؛ سازمان نیازهایش را تحمیل میکند ؛ امروزه کارخانه ها با تولید وتنوع کالاها به خلق نیاز پرداخته اند، ده ساعت بیشتر کار میکنیم تا چیزی بخریم که تا دیروز به ان نیازی نداشتیم امروزه تشخیص نیاز اصیل واقعا سخت شده است، خانواده ها از هم پاشیده می شوند چون فرد قادر به پرداخت هزینه های جراحی زیبایی همسرش نیست ، پست مدرن معتقد است امروز باید درهای انتقاد گشوده شود انتقاد مداوم باعث اصلاح می شود این تفکر در واقع اصلاح شده ی نظریه مارکس است.نقد دیالکتیکی میراث تفکر مارکسیستی است که خواهان از هم پاشیده شدن نظام ها نیست بلکه میخواهد به خود آگاهی فردی منتج شود، جنبش وال استریت یک اعتراض به نظام سرمایه داری است ، خب ما با ادامه ی این وضع مخالفیم اما هرگز از جایگزین مناسب هم نمی گوییم، انتقادی ها و پست مدرنها چنین توانی را ندارند که گزینه آلترناتیو را بسازند که تبیین گر هم باشد چون نظام ساز نیستند.
دکتر فرحبخش: من اگر بخواهم از تفکر انتقادی به عنوان یک ابزار استفاده کنم :۱) آیا اصول و مقدمات بدیهی دارد که من مشاور باید فرا بگیرم؟ ۲) روش من زیر سوال نخواهد رفت؟
دکتر قائدی: یکی از اصول این تفکر این است که تو نباید دنبال راهی باشی که دیگر کسی نتواند از تو انتقاد کند! نگران نباشید به گونه ای عمل کنید که سایر مشاورها انتقاد کنند مسلما این روش به سوی بهبود پیش خواهد رفت ، فراگیری مهارت ها کاملا معطوف به خود فرد است اول خودت را واکاوی ذهنی کن آمادگی انتقاد از خودت را پیدا کن ، مهمترین مهارت توسط گفتگو در یک حلقه در یک اجتماع ایجاد می شود.
در کلاس های فلسفه دلیل آوردن قاعده شده است ، موافق یا مخالف هر ایده ای که باشید باید دلیل بیاورید، بسیاری از دانشجوها اصلا دلیلی ندارند نه در رد و نه تایید مسایل! دکتر شریعتمداری در کتاب اصول فلسفه می نویسد تربیت درست تربیتی است که نتیجه ی آن قابل پیش بینی نیست. وظیفه ی مشاور حل مشکلات مردم نیست بلکه میخواهد به مردم وقوف به مشکلات را یاد بدهد اینکه خودشان باید مشکل خود را حل کنند.
دانشجو: نگرانی من این است که استفاده از تفکر انتقادی و زیر سوال برد افکار مراجع در جهت تغییر به کجا کشیده خواهد شد؟
دکتر قائدی: این فرد مراجع است که باید بپذیرد خودش را زیر سوال ببرد نه اینکه شما او را زیر سوال ببرید پس نتیجه تغییر عقاید هرکس متوجه خودش است نه مشاور،شما قرار نیست او را در گردابی رها کنید به هم خوردن تعادل ظاهری یک فرد به سوی تغییر با ارزش تر از ثبات دیرینه یک فرد بر روش های غلط زندگی است.تغییر تاوان دارد، تغییر بدون اینکه آب از آب تکان بخورد که ممکن نیست!
دانشجو: من تا امروز از مشاوره فرا گرفتم که باید توجه و احترام بی قید و شرط،درک همدلانه ، عدم قضاوت یا درگیری عاطفی را در راس کارم قرار دهم، از طرفی وجودگراها به سه دنیا یا حیطه معتقدند: دنیای خودم، دنیای دیگری و دنیای درونی ام.بیماری که سرمای واقعیت را تحمل نمیکند چرا باید عریان شود؟ در جلسه مشاوره انتقادی ایا نباید قبل از عریان کردن به مراجع چیزی بدهیم؟
دکتر سلیمی : انتقاد سازنده وجود ندارد! اگر هم دارد لطفا آدرسش را به ما هم بدهید! در جلسات مشاوره باید خودانتقادی کنیم و حتی در خوانش نظریه ها هم باید مدام در جستجوی نقد باشیم.
دکتر قائدی: معنای تفکر انتقادی در مشاوره این است که وقتی مراجع شما غیر منطقی است از این تکنیک استنفاده کنید اما اگر صرفا نیاز به همدلی و حرمت دارد از تکنیک های مختص به آن؛از فشارها و استرسهایش بکاهیم و بعد از تکنیک تفکر انتقادی برای خود آگاهی اش بهره ببریم، تا به خودکاوی برسد،خب من هم معتقدم انتقاد غیر سازنده وجود ندارد! در جامعه ما نق زدن و تخریب به جای نقد نشسته است.
دانشجو: در مشاوره خیلی از تکنیک ها عمومی اند، همچون همدلی و احترام و … اما در مراحل آخر هم به چالش کشیدن مراجع لزومی میشود من معتقدم مراجع باید خودش برای خودش لباسی بدوزد تا در مقابل سردی واقعیت عریان نماند.
دکتر قائدی: متشکرم ، نکته ای که شما بدان اشاره کردید یکی از نکات هفت گانه سارتر در ساختن تئوری انتقادی اوست.
دانشجو: نظریه راجرز مبتنی بر این اصل است که ما باید مراجع را به عنوان یک انسان بپذیریم و رفتارش را نقد کنیم .
دکتر قائدی:بدون شک «نقد» منجر به کشف نکات ناساز و همساز می شود و نقد می تواند در کنار سایر تکنیک ها به شما یاری کند تا به مراجعین خود بهتر کمک کنید. با تشکر از وقتی که امروز به من داده شد و حضور گرم و فعالانه شما دوستان.

 

تهیه و تنظیم گزارش:
سحر سلطانی
آبان ۱۳۹۰