آموزش فلسفه ورزی به کودکان با استفاده از گفتگوهای سقراطی
می 14, 2013
روایتی دیگر از کارگاه آموزشی دکتر پیلگرن
ژوئن 1, 2013

روایتی دیگر از کارگاه آموزشی دکتر پیلگرن

 

گزارشی از فهیمه اکبرزاده دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی

 

درآغازنشست،جناب آقای دکتر قائدی،لیپمن را آغازگر برنامه فلسفه برای کودکان یا فلسفه در عمل دانست. به زعم ایشان لیپمن در ابتدا با این مسئله درگیر بود که چرا دانشجویانش پرسشگر و درخواست­کننده دلیل نیستند،وی برای حل این مسئله دروسی مانند منطق را در دوره­ هایی برای دانشجویان ارائه نمود اما مشکل مذکور حل نشد ، لیپمن به این نتیجه رسید که فراگیری روح پرسشگری و علت­ جویی مهارت­هایی هستند که باید از کودکی آن را در کودکان پرورش داد. دکترقائدی همچنین اشاره نمود که موضوع و عنوان نشست برگرفته از تز دکتری خانم پیلگرن می­باشد.

سپس خانم دکترپیلگرن سعی کرد با مطرح نمودن مثال موش و مروارید و پرسش از حضار که ترجیح می­دهند موش باشند یا مروارید؟ذهن آنها را درگیرکرده و بحث را آغازنماید،بعد از گفت و شنود پاسخ­ها،وی با به چالش کشیدن پاسخ­های حضار از آنها خواست در رابطه با انتخاب خود بازاندیشی نمایند و در ادامه افزود که فلسفه چنین سوال­هایی را برای تفکر و آگاهی به این مسئله که یک سوال می­تواند پاسخ­های متعددی داشته باشد،مطرح می­­کند.خانم پیلگرن با اشاره به گفتگوی سقراطی،گفتگو را بسیارمهم بر شمرد وبیان داشت پیشرفت یک جامعه به نحوی که شرایطی فراهم شود و همه شهروندان بتوانند در گفتگوهای باز و برابر شرکت نمایند و پدیده­ ها را معنابخشی نمایند بسیار حائز اهمیت است،چنین فضایی به معلمان و فراگیران نیز کمک می­کند که عمیقتر به مفاهیم توجه نمایند.وی سپس به یادگیری سه­ بخشی آدلر[۱] اشاره نمود که ۱- بخش اول آن شامل گردآوری دانش سازمان یافته است،در این مرحله معلم باید بداند چه چیزی را می­خواهد آموزش دهد،۲- بخش دوم آموزش و تقویت مهارت­ها و توانایی­های ادراکی است،که دانش فراگرفته شده در مرحله قبل اینجا به کارگرفته ­می­شود همچنین نقش معلم به مربی تغییر می­نماید به این­صورت که مربی بداند هر فراگیر در چه سطحی قرار دارد و بر اساس آن برای فراگیر تمرین مشخص نماید،بخش سوم توسعه ایده­ ها و ارز­ش­ها(ساخت یا خلق) می­باشد ،در این بخش فراگیر باید به درکی برسد که بتواند خلاق و مولد باشد زیرا ایده­ هایی وجود دارد که فراگیر با آنها باید ایده­ های جدیدی خلق ­نماید و نقش معلم نیز در اینجا از نقش فرادست به همراه تغییر می­نماید، همچنین نقش فلسفه در این بخش پررنگ می­شود.

 

خانم دکتر پیلگرن در ادامه روند سمینار و کارگاه آموزشی، برای اجرای کارگاه آموزشی((آموزش فلسفه ورزی به کودکان با استفاده از گفتگو های سقراطی))،تعدادی از دانشجویان(دانشجویان در مقطع دکتری،کارشناسی ارشد و کارشناسی بودند و از قبل برای اجرای کارگاه هماهنگ شده بود) را برای اجرای عملی گفتگوی سقراطیدعوت نمود.در ابتدا از دانشجویان شرکت­کننده تقاضا نمود نظر خود را در رابطه با تصویرکودکی که توسط نقاش آلمانی[۲]ترسیم و توسط پاورپوینت نمایش داده شده بود بیان نمایند.پیش از شروع بحث خانم پیلگرن قواعدی را برای گفتگو مشخص نمود و به دانشجویان نسبت به اجرای قواعد مذکور تذکر داد:

-هرکدام از شرکت­ کنندگان باید شیوه­ای برای گفتگوی خود داشته باشند،بنابراین پرهیز از زیاده­ گویی در بحث، قطع کردن بحث و موارد این چنینی ممکن است بحث را از هدف خود دور نماید…

– شرکت­ کنندگان باید راجع به هرچه بیان می­کنند از قبل تفکر نمایند

– شرکت­کنندگان باید هدف خود را از نقشی که می­خواهند در بحث داشته باشند مشخص نمایند

– جواب کوتاه و رد شدن بدون قصد در تفصیل و توصیف پاسخ

– وجود و تعیین هدف برای کل گروه

– صحبت شرکت­ کنندگان با یکدیگر و نه فقط با ناظر یا مربی

– هنرخوب و دقیق گوش دادن به حرف و نظرات دیگرشرکت­ کنندگان در گفتگو

– در بحث و گفتگو نباید به هر قیمت از بحث خود دفاع کنیم چرا که هدف یادگیری توام با احترام است

-جدل و مناظره برای برنده شدن نیست بلکه نوعی همکاری فکری می­باشد

– گفتگوی سقراطی با گفتگوهای روزمره و معمولی تفاوت دارد زیرا ما ایده ­هایی را که طرف مقابل مطرح می­کند نقادانه تحلیل می­کنیم

– انتظار رسیدن به پاسخ قطعی و نهایی در بحث نداشته باشیم

– آمادگی روبروشدن با پاسخ­های چالش ­برانگیز که به آنها عادت نداریم

– آمادگی برای بازنگری و تغییر نظر در صورت لزوم

 

خانم پیلگرن اذعان نمود اینجاست که می­دانیم چرا سقراط خود را یک ماما معرفی نمود،زیرا سقراط به دانش­آموزان کمک می­کند تا ایده­های ذهن خود را متولد نمایند،پرسش­های پیاپی و تازه­ای مطرح می­نماید و آنها را به تفکر مداوم وادار می­سازد.از نظر وی یادگیری تعاملی نتیجه بهتری دارد و در واقع با این تعاملات،گفتگوها صورت می­گیرد و ما با گفتگو و پرسش به درک تازه­ای می­رسیم، پرسش مشترک از طریق گفتگوی مشترک این تعاملات را شکل می­دهد.

وی از دانشجویان شرکت کننده درخواست نمود نقشی را که می­خواهند در بحث داشته باشند مشخص نموده و پشت برگه­ای یادداشت نمایند تا در پایان بحث آن­را با نقشی که در بحث ایفا نموده­اند مقایسه نمایند و همچنین برای شروع بحث دانشجویان را به نگاه کردن به عکس، فکرکردن به آن درون ذهن خود و با توجه به پرسش مطرح شده (پیدا نمودن این کودک پشت درب اتاق هتلی که در آن اقامت گزیده­ایدو واکنشی که نسبت به آن خواهید داشت با توجه به شکل ظاهری نامتعارف کودک) تشویق نمود.و در ادامه شرکت کنندگان در کارگاه پاسخ­های گوناگون خود را در رابطه با سوال مطرح ­نمودند،در خلال این پرسش و پاسخ­ها،سوال­های دیگریپدید می­آمد که شاید بتوان گفت روند بحث را غنی­تر می­نمود.(شاید بتوان گفت گاهی اوقات نیزسوگیری­های اعتقادی، زیاده­گویی­ها و مواردی پیش می آمد که بحث را تغییر می دادو با راهنمایی­های غیرمستقیم خانم پیلگرن روند گفتگو سیر قبلی خود را بازمی­یافت.)

 

         سوالات حضار در رابطه با اجرای عملی گفتگوی سقراطی

دانشجوی حاضر: نظر خود شما در رابطه با تصویر،و نقش شما در این گفتگو چه بود؟

خانم دکتر پیلگرن: نظر دادن من در رابطه با سوالی که مطرح شد ممکن نبود زیرا اگر وارد بحث می­شدم بر روند طبیعی بحث تاثیر می­گذاشت. نقش من بعنوان هماهنگ کننده بود و مشارکت من در این گفتگو همان پرسیدن سوال بود.

دانشجوی حاضر: با پرسش­ها و پاسخ­ها ایده­ای متولد نشد بلکه ایده­های متولد شده از قبل به گونه­ای تکرار شد و آیا این ارزش گفتگو را کمرنگ نمی­نماید؟

خانم دکتر پیلگرن: هدف از این گفتگو فکر کردن و عمیقتر نگاه کردن به موضوع با طرح پرسش است و هدایت و جهت دادن به ایده­ها برای رشد ایده­ها،در کل مهمیادگیری چگونه فکر کردن و به چالش کشیدن ذهن و نظرات خود و دیگران است.

دانشجوی حاضر: ما در برخورد با مسئله با کل آن مواجهیم نه با جزئیاتآن،اما ما کلیات را حذف نموده و به جزئیات توجه می­ نماییم که می­تواند در هر سطحی بسیار آسیب­ زا باشد.در این بحث مهم آسیب دیدن کودک است نه اینکه دارای نشانه و نمادی است واشکالی که در این گفتگو به شرکت­کنندگان وارد است بی­توجهی به کلیت ماجرا می­باشد.

خانم دکتر پیلگرن:من می­توانستم متنی به شرکت­کنندگان بدهم که قبل از شروع بحث مطالعه نمایند ولی با تصویر و پرسش از آن بحث را شروع نمودم تا بارش فکری بیشتر و غیرقابل پیش ­بینی تری در فرایند بحث صورت گیرد و شرکت­ کنندگان آزادانه نظرات خود را مطرح نمایند.گفتگوی تفسیری بهترین شکل گفتگو است چرا که در آن به نتیجه معینی نمی­رسیم و این باعث متوقف نشدن روند تفکر است.در اجرای این بحثما در ابتدا با هدف شخصی و گروهی شروع نمودیم و زیاد روی هدف اولیه که همان پاسخگویی به سوال مطرح شده است تمرکز ننمودیم زیراهدف این است که دانشجویان بحث نقادانه و احترام آمیزرا یاد بگیرند نه اینکه پاسخ آنها با توجه به نگاه کلی و یا جزئی باشد مهم فکر کردن و ارائه دادن نظرات شخصی ایشان است .

 

         ارزیابی چگونگی پیش رفتن گفتگو

 

۱-    بیان آزادانه سوال : اگر کودکی را با اوصافی نامتعارف پشت درب اتاق خود ببیند چه عکس­العملی نشان می­دهید(نادیده گرفتن قضیه/ کلیت قضیه و توجه به آن و…)، در این قسمت بعنوان قسمت اولیه افراد به فکر کردن وادار می­شوند. در ارزیابی این بخش باید گفت شرکت­کنندگان با نگاه کردن به تصویر و فکر کردن به چرایی و چگونگی آن نظرات خود را آزادانه مطرح نمودند، مگر زمان­هایی که بعلت پیشگیری از به انحراف کشیده شدن فرآیند گفتگو به آنها در رابطه با نوع و زمان پاسخ­دهی­ شان تذکر داده می­شد.

 

۲-    تحلیل متنی:توجه به اجزا بعنوان مثال کودک مذکور را شیطان و یا انسان فرض نمودن،در ارزیابی این بخش نیز باید متوجه بود که پیش­فرض­های ذهنی،تجربی و تحصیلی شرکت­ کنندگان در تحلیل و تفسیر متن بسیار اثرگذار بود،به این دلیل گاهی مشاهده می­شد سوگیری­های اعتقادی، نظراتی مبتنی بر پیش­فرض­های ایجاد شده توسط تجارب شخصی گفتگو را دگرگون می کرد.

 

 

۳-    پرسش­های ارزیابانه: بعنوان مثال کودک همواره می­تواند بی­ گناه متولد شود یا نه؟ پرسش­هایی که در بین گفتگو توسط خانم پیلگرن از شرکت­کنندگان در رابطه با نظراتشان بصورت اشاره­ای وکوتاه پرسیده می­شد تا به گونه­ای پاسخ­های آنها را به چالش کشانیده و به تفکربیشتروادار نماید،برخی از مشارکت­کنندگان از موضع خود شدیدا به دفاع پرداخته و حاضر به بازاندیشی نبودند و بعضی دیگر در موضع خود تغییراتی داده و حاضر به بازنگری و تفکر بیشتر در رابطه با پرسش­ و پاسخ­ها یشان بودند.(شاید بتوان گفت عدم آمادگی که گاها در روبرو شدن با پاسخ­های متفاوتاتفاق می افتاد و عدم انعطاف در پذیرش منطقی نظرات دیگران و بعضا مخالف نشاندادن،از رشدنایافتگی برخی مهارت­ها در مشارکت­ کنندگان بود.)

 

۴-    توجه به کلیت و جزئیات قضیه و تحلیل نهایی از هر دو بخش

 

در ارزیابی این قسمت باید گفت برخی مشارکت­کنندگان به کلیت قضیه توجه نمودند(با دید انسانی) به این معنی که یک کودک فارغ از شکل ظاهری­اش به هرحال کودک است و نیازمند مراقبت و کمک،ایشان جنبه انسانی قضیه را مدنظر قرار دادند ،عده­ای دیگر با توجه به جزئیات ظاهری کودک در پی ردیابی ریشه و منشا کودک بودند و تصمیم به کمک یا امتناع از آن را در گرو مشخص شدن این امر دانستند،که تحلیل نهایی بحث با توجه به برخی سوگیری­ها و انحرافاتی که در بحث پیش آمد ناتمام ماند،در رابطه با این روند،خانم پیلگرن بار دیگر تاکید نمود هدف ما از این گفتگو این نبود که ببینیم چه کسی درست و چه کسی غلط می­گوید به فکر واداشتن مشارکت­ کنندگان هدف اصلی گفتگو است.برای اتمام دیالوگ و تفکر دست به نتیجه­گیری بزنید!در تکمیل صحبت­های خانم دکتر پیلگرن ،جناب آقای دکتر قائدی هدف فلسفه ورزی برای کودکان را توانایی تفکر مستقل برشمرد و اذعان نمود هرکسی باید نظر خود را داشته باشد نه اینکه به تکرار کلمات و جملات دیگران بپردازد که این اتفاق باید با ایجاد و پرورش مهارت­هایی، رای کودکان اتفاق بیافتد،بنابراین در این گفتگو هدف رسیدن به نتیجه نهایی نبود بلکه هدف یادگیری مهارت­هایی است که از درون گفتگو پدید می­آید.

در ادامه دکتر قائدی دررابطه با اهمیت گفتگوی سقراطی افزود: دلیل اینکه گفتگو بالاخص در فلسفه سنتی رو به فراموشی رفته و دیگر شیوه­ها جایگزین آن شده،در وهله اول غفلت از ویژگی اساسی آدمی و دلیل دیگر تفکری است که روش­های جدید را از روش گفتگو کارا تر و موثرتر می­داند،ولی به مرور زمان اندیشمندان متوجه شدند که اینگونه نیست و حتی گفتگو را درمان دردهای اجتماعی برشمردند،فیلسوفانینظیرهابرماس،گادامر، برخی از اگزیستانسیالیست­ها ، پست­مدرنیست­ها و… از این جمله­اند.

دکتر قائدی شرایطی را بیان نمود که در گفتگو لازم است به این شرایط توجه شود،تغییر حالات روانی انسان که امری دشوار است در رابطه با گفتگو مهمترین موردی است که باید مدنظر قرار گیرد .حضور در جمع­ها و دانستن این موضوع که یک دیدگاه ثابت و نهایی وجود ندارد،یادگیری انعطاف­پذیر بودن و اینکه دیگران هم ممکن است دیدگاه­هایی داشته باشند و موارد اینچنینی می­تواند فرد را از لحاظ روانی برای حضور موثر در گفتگو آماده سازد.

دکتر قائدی مشکلات عمده گفتگو را نیز چنین برشمرد: نتیجه­گرایی از گفتگو/ گمان فرد به اینکه چون نظری داده است باید به هر قیمتی از آن دفاع نماید / عدم انعطاف در پذیرش نظرات دیگران، وی همچنین در پاسخ به اینکه چرا روش سقراطی؟ گفته ی مشهور سقراط« بصیرت حقیقی،از درون می­جوشد» را بیان نمود و در تفسیراین جمله بیان داشت که دانش تزریق شده از بیرون کارا و اثربخش نیست از این­رو روش سقراط گرفتار کردن افراد در بن­ بستی بود که وادار به اندیشیدن شوند،بنابراین مهماندیشیدن است نه اندیشه ها. *مهمترین کار برنامه آموزش فلسفه ورزی به کودکان نیز همین است: وادار شوند که بیاندیشند*.

خانم دکتر پیلگرن در ادامه صحبت­های دکتر قائدی اینگونه بیان داشتند:در گفتگوی اندیشمندانه کل داستان این است که چگونه فکر کنیم،نهایت این است که فراگیران با روحیه نقادانه تحلیل کنند، عنصر ضروری بحث نیز چگونگی ادامه گفتگو است،هدف ایجاد جامعه­ای از اندیشمندان است و یاددادن به فراگیران که چگونه در تنهایی فکر کنند و یاد گرفتن این نکته که برای ادامه بحث،فراگیر با همه احترامی که برای نظرات طرف مقابل قائل است با نظر او موافقت ننماید و این عمل فکری در تنهایی فراگیر نیز اتفاق بیفتد که دستیابی به این مهارت احتیاج به تمرین زیاد و مکرر با یک گروه دارد،چرا که با تمرین است که مهارت­های(تفکر) فلسفیوی رشد مینماید.در بیان دکتر پیلگرن فلسفه با کودکان فلسفه برای کودکان نیست ولی در طیفی قرار می­گیرد که شبیه آن می­شود. وی اضافه نمود وقتی قصد ما رسیدن به تصمیم مشترک یا اجماع است گفتگوی هدفمند لازم است،در خلال گفتگوها اهمیت به ارزش­های انسانی حائز اهمیت می­باشد که p4c در رسیدن به هدف مذکورمی­تواند بهتر از دیگر روش­ها عمل نماید.وی­ سپس­ از­گام­های­ روش­ شناختی­ سخن­ گفت­ که­ اهداف­ مشترکی­ را­دنبال­ می­ کنند:          

-گام­های­­ روش­ شناختی:   
 گام­ اول:توافق­ روی­ قاعده­ های­ بحث
گام دوم:بازگشایی یا گشایش/ که با پرسش شروع می­شود (اگر بخواهیم
p4c به طور مطلق باشد به هدف نمی­رسیم،در این گام وجه پیش­شناختی و شناختی افراد را مشخص می­نماییم،همچنینعرصه ذهنی را معلوم می­کنیم تا بر اساس آن حرکت کنیم،همه افراد گروه نیز برای بیان آزادانه حق یکسانی دارند و این آغاز گفتگو است که ما ایده­های دیگران و دیگران ایده­های­ما­را­بشنوند­و­تحلیل وتفسیر نمایند.)                                                                                                    گام سوم: تحلیل/ یعنی فاصله گرفتن از ایده اولیه در ذهن و اختصاص دادن وقت برای اینکه فراگیر به بازاندیشی ایده ذهنی خود بپردازد.

گام چهارم:ارزشیابی آنچه در خلال گفتگو به آن رسیده­ایم.

گام پنجم: آیا قواعد گفتگو را رعایت کردیم؟در رابطه با خود گفتگو چگونه گفتگو نمودیم؟

 

         پرسش و پاسخ:

دانشجوی حاضر: آیا روش گفتگوی (p4c) شبیه روش لیپمن می­باشد و یا با آن متفاوت است؟

خانم دکتر پیلگرن: به نوعی توسعه همان روش می­باشد

جناب آقای دکتر قائدی:برنامهلیپمن برنامه درسی منظمی است که برای کلاس اول تا ۱۲ در این رابطه راهنمای آموزشی دارد و سی مهارت مشخص را پی­گیری می­کند، مهارتهایی مانند: گوش دادن، استدلال کردن ،خلاصه کردن ،مخالفت کردن و ….. ؛ برنامه لیپمن بسیار وسیعتر از برنامه(اجرا شده) دکتر پیلگرناستو در واقع برنامه ایشان توسعه عملی فرآیندهای بخشی از این مهارت­ها می­باشد

دانشجوی حاضر: آیا این روش در مدارس سوئد هم اجرا می­شود؟

خانم دکتر پیلگرن:در کل قاره­های مختلف به نوعی این روش اجرا می­شود ،ما نیز در چندین مدرسه سوئد آن­را به کار گرفته­ایم بالاخص در سن چهارسالگی پیش از دبستان برای اینکه کودکان یادبگیرند چگونه صحبت کنند و چگونه گوش فرا دهند.

دکتر قائدی: در ایران نیز تجاربی از این دست مخصوصا در دوران پیش­دبستانی وجود دارد ولی مشکل اصلی برای توسعه این روش در دیگر مدارس و مقاطع،عدم پذیرش رسمی از طرف مسئولان و دولت(آموزش و پرورش)است.

دکتر پیلگرن: همچنین این موضوع که به معلم بگوییم سوالاتی را بپرسد که خود جوابش را نمی­داند تازگی دارد و معلم می­ترسد که نتواند کلاس را کنترل نماید و این دلیل دیگری برای عدم توسعه این روش است.

آقای دکتر برخورداری(مدرس گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی): در این بحث­ها منظور شما از فلسفه چیست؟

خانم دکتر پیلگرن: تاکید ما در این مباحث بیشتر به روی فلسفیدن است نه فلسفه

آقای دکتر قائدی: این تلقی از فلسفه یک انحراف از فلسفه بوده است وگرنه در حال حاضر کار ما فلسفه است،زیرا سقراط گفت: فلسفه خواندن چیزها نیست،به این دلیل ایشان نوشته و کتابی از خود به جای نگذاشت با این دیدگاه ما هیچگاه نباید از مفاهیمی که دوهزارسال غلط خوانده شده­اند هراسی به دل راه بدهیم و فلسفه را از فلسفیدن جدا بدانیم.

دکتر برخورداری: آیا در عمل گفتگو پیش­فرض­ها کنار گذاشته می­شود؟

دکتر پیلگرن:ما هر کدام تاریخی داریم که در قسمت opening این کار را انجام می­دهیم و آن را به کنار می­گذاریم، ولی ما در هر صورت نمی­توانیم پیش­­­داوری­ها را کنار بگذاریم بلکه فقط آنها را از ذهن بیرون می­آوریم تا دیگران هم در مورد آن فکر کنند و شاید این منجر به تغییر و بازنگری در پیش­فرض­های ثابت انگاشته شده در ذهن ما گردد.

دانشجوی حاضر: آیا فلسفه برای بزرگسالان هم وجود دارد در رابطه با آنمختصری صحبت نمایید

دکتر پیلگرن:فلسفه برای بزرگسالان هم داریم،انسان­هایی که سرطان دارند، زنانی که دچار خشونت خانوداگی و تجاوز قرار گرفته­اند، سالمندان و… که ما به وسیله فلسفه به معنابخشی تجربه­های ایشان می­پردازیم تا بتوانیم با نگرش وسیع­تری به آنها کمک نماییم و همچنین به آنها کمک نمائیم به بازنگری در تفکرات غالب و بعضا مخرب خود بپردازند.

دکتر قائدی:در فلسفه کودکان،آغاز فلسفه ممکن است بازی باشد نه تصویر و یا متن.مثلا در دعوایی که بین کودکان پیش می­آید مربی می­تواند از فراگیران بخواهد درباره فعالیت­های بدنی و اتفاقاتی که برایشان پیش آمده صحبت نمایند و نظرات خود را ابراز نمایند و در خلال این گفت ­و شنود هدایت شده،فراگیران مهار­ت­هایی را بیاموزند و به بازنگری در افکار و رفتار خود ترغیب شوند.

در ادامه:

خانم دکتر پیلگرن بار دیگر در رابطه با مدل یادگیری خود و سه ستون آن صحبت نمود :

   1- ستون اول شامل دانشی که باید به فراگیران منتقل نماییم: که در اینجا نقش اولیه معلم در آموزش دانشجو می­باشد، ۲- ستون دوم تقویت مهارت­ها ۳- ستون سوم تفکر برای خلاقیت می­باشد

آقای دکتر حسینی­خواه(مدرس گروه برنامه ریزی درسی دانشگاه خوارزمی): با توجه به کاربردن مدل یادگیری شما در دوره پیش ازدبستان،مدل شما برای کدام فعالیت­های فوق برنامه استفاده می­شود؟ و آیا برای سازگار کردن اقلیت­های فراگیران(زبانی،نژادی و…)از این روش استفاده نموده­اید یا خیر؟

دکتر پیلگرن:در تمامی زمینه­ها و موضوعات می­توان از این روش استفاده نمود مثلا در ریاضی، تجربه­های پژوهشی نشان داده استفاده از این روش موجب مهارت­های زبانی، تفکر انتقادی، ارتباطات اجتماعی و مهارت­های دیگری هم می­شود.

دکتر قائدی: هدف ایجاد تفکر ویژه در فراگیران نیست زیرا اگر اینگونه باشد فلسفیدن تلقی نمی­شود زیرا که فلسفیدن ضد القاء و تلقین است،همچنینراهکارما در این روش حرکت ازنسبی­گرایی به سوی تفکر انتقادی است.

 

 



[۱]Mortimer Adler

[۲]– Marianna Gartner