گزارشی از فهیمه اکبرزاده دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
درآغازنشست،جناب آقای دکتر قائدی،لیپمن را آغازگر برنامه فلسفه برای کودکان یا فلسفه در عمل دانست. به زعم ایشان لیپمن در ابتدا با این مسئله درگیر بود که چرا دانشجویانش پرسشگر و درخواستکننده دلیل نیستند،وی برای حل این مسئله دروسی مانند منطق را در دوره هایی برای دانشجویان ارائه نمود اما مشکل مذکور حل نشد ، لیپمن به این نتیجه رسید که فراگیری روح پرسشگری و علت جویی مهارتهایی هستند که باید از کودکی آن را در کودکان پرورش داد. دکترقائدی همچنین اشاره نمود که موضوع و عنوان نشست برگرفته از تز دکتری خانم پیلگرن میباشد.
سپس خانم دکترپیلگرن سعی کرد با مطرح نمودن مثال موش و مروارید و پرسش از حضار که ترجیح میدهند موش باشند یا مروارید؟ذهن آنها را درگیرکرده و بحث را آغازنماید،بعد از گفت و شنود پاسخها،وی با به چالش کشیدن پاسخهای حضار از آنها خواست در رابطه با انتخاب خود بازاندیشی نمایند و در ادامه افزود که فلسفه چنین سوالهایی را برای تفکر و آگاهی به این مسئله که یک سوال میتواند پاسخهای متعددی داشته باشد،مطرح میکند.خانم پیلگرن با اشاره به گفتگوی سقراطی،گفتگو را بسیارمهم بر شمرد وبیان داشت پیشرفت یک جامعه به نحوی که شرایطی فراهم شود و همه شهروندان بتوانند در گفتگوهای باز و برابر شرکت نمایند و پدیده ها را معنابخشی نمایند بسیار حائز اهمیت است،چنین فضایی به معلمان و فراگیران نیز کمک میکند که عمیقتر به مفاهیم توجه نمایند.وی سپس به یادگیری سه بخشی آدلر[۱] اشاره نمود که ۱- بخش اول آن شامل گردآوری دانش سازمان یافته است،در این مرحله معلم باید بداند چه چیزی را میخواهد آموزش دهد،۲- بخش دوم آموزش و تقویت مهارتها و تواناییهای ادراکی است،که دانش فراگرفته شده در مرحله قبل اینجا به کارگرفته میشود همچنین نقش معلم به مربی تغییر مینماید به اینصورت که مربی بداند هر فراگیر در چه سطحی قرار دارد و بر اساس آن برای فراگیر تمرین مشخص نماید،بخش سوم توسعه ایده ها و ارزشها(ساخت یا خلق) میباشد ،در این بخش فراگیر باید به درکی برسد که بتواند خلاق و مولد باشد زیرا ایده هایی وجود دارد که فراگیر با آنها باید ایده های جدیدی خلق نماید و نقش معلم نیز در اینجا از نقش فرادست به همراه تغییر مینماید، همچنین نقش فلسفه در این بخش پررنگ میشود.
خانم دکتر پیلگرن در ادامه روند سمینار و کارگاه آموزشی، برای اجرای کارگاه آموزشی((آموزش فلسفه ورزی به کودکان با استفاده از گفتگو های سقراطی))،تعدادی از دانشجویان(دانشجویان در مقطع دکتری،کارشناسی ارشد و کارشناسی بودند و از قبل برای اجرای کارگاه هماهنگ شده بود) را برای اجرای عملی گفتگوی سقراطیدعوت نمود.در ابتدا از دانشجویان شرکتکننده تقاضا نمود نظر خود را در رابطه با تصویرکودکی که توسط نقاش آلمانی[۲]ترسیم و توسط پاورپوینت نمایش داده شده بود بیان نمایند.پیش از شروع بحث خانم پیلگرن قواعدی را برای گفتگو مشخص نمود و به دانشجویان نسبت به اجرای قواعد مذکور تذکر داد:
-هرکدام از شرکت کنندگان باید شیوهای برای گفتگوی خود داشته باشند،بنابراین پرهیز از زیاده گویی در بحث، قطع کردن بحث و موارد این چنینی ممکن است بحث را از هدف خود دور نماید…
– شرکت کنندگان باید راجع به هرچه بیان میکنند از قبل تفکر نمایند
– شرکتکنندگان باید هدف خود را از نقشی که میخواهند در بحث داشته باشند مشخص نمایند
– جواب کوتاه و رد شدن بدون قصد در تفصیل و توصیف پاسخ
– وجود و تعیین هدف برای کل گروه
– صحبت شرکت کنندگان با یکدیگر و نه فقط با ناظر یا مربی
– هنرخوب و دقیق گوش دادن به حرف و نظرات دیگرشرکت کنندگان در گفتگو
– در بحث و گفتگو نباید به هر قیمت از بحث خود دفاع کنیم چرا که هدف یادگیری توام با احترام است
-جدل و مناظره برای برنده شدن نیست بلکه نوعی همکاری فکری میباشد
– گفتگوی سقراطی با گفتگوهای روزمره و معمولی تفاوت دارد زیرا ما ایده هایی را که طرف مقابل مطرح میکند نقادانه تحلیل میکنیم
– انتظار رسیدن به پاسخ قطعی و نهایی در بحث نداشته باشیم
– آمادگی روبروشدن با پاسخهای چالش برانگیز که به آنها عادت نداریم
– آمادگی برای بازنگری و تغییر نظر در صورت لزوم
خانم پیلگرن اذعان نمود اینجاست که میدانیم چرا سقراط خود را یک ماما معرفی نمود،زیرا سقراط به دانشآموزان کمک میکند تا ایدههای ذهن خود را متولد نمایند،پرسشهای پیاپی و تازهای مطرح مینماید و آنها را به تفکر مداوم وادار میسازد.از نظر وی یادگیری تعاملی نتیجه بهتری دارد و در واقع با این تعاملات،گفتگوها صورت میگیرد و ما با گفتگو و پرسش به درک تازهای میرسیم، پرسش مشترک از طریق گفتگوی مشترک این تعاملات را شکل میدهد.
وی از دانشجویان شرکت کننده درخواست نمود نقشی را که میخواهند در بحث داشته باشند مشخص نموده و پشت برگهای یادداشت نمایند تا در پایان بحث آنرا با نقشی که در بحث ایفا نمودهاند مقایسه نمایند و همچنین برای شروع بحث دانشجویان را به نگاه کردن به عکس، فکرکردن به آن درون ذهن خود و با توجه به پرسش مطرح شده (پیدا نمودن این کودک پشت درب اتاق هتلی که در آن اقامت گزیدهایدو واکنشی که نسبت به آن خواهید داشت با توجه به شکل ظاهری نامتعارف کودک) تشویق نمود.و در ادامه شرکت کنندگان در کارگاه پاسخهای گوناگون خود را در رابطه با سوال مطرح نمودند،در خلال این پرسش و پاسخها،سوالهای دیگریپدید میآمد که شاید بتوان گفت روند بحث را غنیتر مینمود.(شاید بتوان گفت گاهی اوقات نیزسوگیریهای اعتقادی، زیادهگوییها و مواردی پیش می آمد که بحث را تغییر می دادو با راهنماییهای غیرمستقیم خانم پیلگرن روند گفتگو سیر قبلی خود را بازمییافت.)
– سوالات حضار در رابطه با اجرای عملی گفتگوی سقراطی
دانشجوی حاضر: نظر خود شما در رابطه با تصویر،و نقش شما در این گفتگو چه بود؟
خانم دکتر پیلگرن: نظر دادن من در رابطه با سوالی که مطرح شد ممکن نبود زیرا اگر وارد بحث میشدم بر روند طبیعی بحث تاثیر میگذاشت. نقش من بعنوان هماهنگ کننده بود و مشارکت من در این گفتگو همان پرسیدن سوال بود.
دانشجوی حاضر: با پرسشها و پاسخها ایدهای متولد نشد بلکه ایدههای متولد شده از قبل به گونهای تکرار شد و آیا این ارزش گفتگو را کمرنگ نمینماید؟
خانم دکتر پیلگرن: هدف از این گفتگو فکر کردن و عمیقتر نگاه کردن به موضوع با طرح پرسش است و هدایت و جهت دادن به ایدهها برای رشد ایدهها،در کل مهمیادگیری چگونه فکر کردن و به چالش کشیدن ذهن و نظرات خود و دیگران است.
دانشجوی حاضر: ما در برخورد با مسئله با کل آن مواجهیم نه با جزئیاتآن،اما ما کلیات را حذف نموده و به جزئیات توجه می نماییم که میتواند در هر سطحی بسیار آسیب زا باشد.در این بحث مهم آسیب دیدن کودک است نه اینکه دارای نشانه و نمادی است واشکالی که در این گفتگو به شرکتکنندگان وارد است بیتوجهی به کلیت ماجرا میباشد.
خانم دکتر پیلگرن:من میتوانستم متنی به شرکتکنندگان بدهم که قبل از شروع بحث مطالعه نمایند ولی با تصویر و پرسش از آن بحث را شروع نمودم تا بارش فکری بیشتر و غیرقابل پیش بینی تری در فرایند بحث صورت گیرد و شرکت کنندگان آزادانه نظرات خود را مطرح نمایند.گفتگوی تفسیری بهترین شکل گفتگو است چرا که در آن به نتیجه معینی نمیرسیم و این باعث متوقف نشدن روند تفکر است.در اجرای این بحثما در ابتدا با هدف شخصی و گروهی شروع نمودیم و زیاد روی هدف اولیه که همان پاسخگویی به سوال مطرح شده است تمرکز ننمودیم زیراهدف این است که دانشجویان بحث نقادانه و احترام آمیزرا یاد بگیرند نه اینکه پاسخ آنها با توجه به نگاه کلی و یا جزئی باشد مهم فکر کردن و ارائه دادن نظرات شخصی ایشان است .
– ارزیابی چگونگی پیش رفتن گفتگو
۱- بیان آزادانه سوال : اگر کودکی را با اوصافی نامتعارف پشت درب اتاق خود ببیند چه عکسالعملی نشان میدهید(نادیده گرفتن قضیه/ کلیت قضیه و توجه به آن و…)، در این قسمت بعنوان قسمت اولیه افراد به فکر کردن وادار میشوند. در ارزیابی این بخش باید گفت شرکتکنندگان با نگاه کردن به تصویر و فکر کردن به چرایی و چگونگی آن نظرات خود را آزادانه مطرح نمودند، مگر زمانهایی که بعلت پیشگیری از به انحراف کشیده شدن فرآیند گفتگو به آنها در رابطه با نوع و زمان پاسخدهی شان تذکر داده میشد.
۲- تحلیل متنی:توجه به اجزا بعنوان مثال کودک مذکور را شیطان و یا انسان فرض نمودن،در ارزیابی این بخش نیز باید متوجه بود که پیشفرضهای ذهنی،تجربی و تحصیلی شرکت کنندگان در تحلیل و تفسیر متن بسیار اثرگذار بود،به این دلیل گاهی مشاهده میشد سوگیریهای اعتقادی، نظراتی مبتنی بر پیشفرضهای ایجاد شده توسط تجارب شخصی گفتگو را دگرگون می کرد.
۳- پرسشهای ارزیابانه: بعنوان مثال کودک همواره میتواند بی گناه متولد شود یا نه؟ پرسشهایی که در بین گفتگو توسط خانم پیلگرن از شرکتکنندگان در رابطه با نظراتشان بصورت اشارهای وکوتاه پرسیده میشد تا به گونهای پاسخهای آنها را به چالش کشانیده و به تفکربیشتروادار نماید،برخی از مشارکتکنندگان از موضع خود شدیدا به دفاع پرداخته و حاضر به بازاندیشی نبودند و بعضی دیگر در موضع خود تغییراتی داده و حاضر به بازنگری و تفکر بیشتر در رابطه با پرسش و پاسخها یشان بودند.(شاید بتوان گفت عدم آمادگی که گاها در روبرو شدن با پاسخهای متفاوتاتفاق می افتاد و عدم انعطاف در پذیرش منطقی نظرات دیگران و بعضا مخالف نشاندادن،از رشدنایافتگی برخی مهارتها در مشارکت کنندگان بود.)
۴- توجه به کلیت و جزئیات قضیه و تحلیل نهایی از هر دو بخش
در ارزیابی این قسمت باید گفت برخی مشارکتکنندگان به کلیت قضیه توجه نمودند(با دید انسانی) به این معنی که یک کودک فارغ از شکل ظاهریاش به هرحال کودک است و نیازمند مراقبت و کمک،ایشان جنبه انسانی قضیه را مدنظر قرار دادند ،عدهای دیگر با توجه به جزئیات ظاهری کودک در پی ردیابی ریشه و منشا کودک بودند و تصمیم به کمک یا امتناع از آن را در گرو مشخص شدن این امر دانستند،که تحلیل نهایی بحث با توجه به برخی سوگیریها و انحرافاتی که در بحث پیش آمد ناتمام ماند،در رابطه با این روند،خانم پیلگرن بار دیگر تاکید نمود هدف ما از این گفتگو این نبود که ببینیم چه کسی درست و چه کسی غلط میگوید به فکر واداشتن مشارکت کنندگان هدف اصلی گفتگو است.برای اتمام دیالوگ و تفکر دست به نتیجهگیری بزنید!در تکمیل صحبتهای خانم دکتر پیلگرن ،جناب آقای دکتر قائدی هدف فلسفه ورزی برای کودکان را توانایی تفکر مستقل برشمرد و اذعان نمود هرکسی باید نظر خود را داشته باشد نه اینکه به تکرار کلمات و جملات دیگران بپردازد که این اتفاق باید با ایجاد و پرورش مهارتهایی، رای کودکان اتفاق بیافتد،بنابراین در این گفتگو هدف رسیدن به نتیجه نهایی نبود بلکه هدف یادگیری مهارتهایی است که از درون گفتگو پدید میآید.
در ادامه دکتر قائدی دررابطه با اهمیت گفتگوی سقراطی افزود: دلیل اینکه گفتگو بالاخص در فلسفه سنتی رو به فراموشی رفته و دیگر شیوهها جایگزین آن شده،در وهله اول غفلت از ویژگی اساسی آدمی و دلیل دیگر تفکری است که روشهای جدید را از روش گفتگو کارا تر و موثرتر میداند،ولی به مرور زمان اندیشمندان متوجه شدند که اینگونه نیست و حتی گفتگو را درمان دردهای اجتماعی برشمردند،فیلسوفانینظیرهابرماس،گادامر، برخی از اگزیستانسیالیستها ، پستمدرنیستها و… از این جملهاند.
دکتر قائدی شرایطی را بیان نمود که در گفتگو لازم است به این شرایط توجه شود،تغییر حالات روانی انسان که امری دشوار است در رابطه با گفتگو مهمترین موردی است که باید مدنظر قرار گیرد .حضور در جمعها و دانستن این موضوع که یک دیدگاه ثابت و نهایی وجود ندارد،یادگیری انعطافپذیر بودن و اینکه دیگران هم ممکن است دیدگاههایی داشته باشند و موارد اینچنینی میتواند فرد را از لحاظ روانی برای حضور موثر در گفتگو آماده سازد.
دکتر قائدی مشکلات عمده گفتگو را نیز چنین برشمرد: نتیجهگرایی از گفتگو/ گمان فرد به اینکه چون نظری داده است باید به هر قیمتی از آن دفاع نماید / عدم انعطاف در پذیرش نظرات دیگران، وی همچنین در پاسخ به اینکه چرا روش سقراطی؟ گفته ی مشهور سقراط« بصیرت حقیقی،از درون میجوشد» را بیان نمود و در تفسیراین جمله بیان داشت که دانش تزریق شده از بیرون کارا و اثربخش نیست از اینرو روش سقراط گرفتار کردن افراد در بن بستی بود که وادار به اندیشیدن شوند،بنابراین مهماندیشیدن است نه اندیشه ها. *مهمترین کار برنامه آموزش فلسفه ورزی به کودکان نیز همین است: وادار شوند که بیاندیشند*.
خانم دکتر پیلگرن در ادامه صحبتهای دکتر قائدی اینگونه بیان داشتند:در گفتگوی اندیشمندانه کل داستان این است که چگونه فکر کنیم،نهایت این است که فراگیران با روحیه نقادانه تحلیل کنند، عنصر ضروری بحث نیز چگونگی ادامه گفتگو است،هدف ایجاد جامعهای از اندیشمندان است و یاددادن به فراگیران که چگونه در تنهایی فکر کنند و یاد گرفتن این نکته که برای ادامه بحث،فراگیر با همه احترامی که برای نظرات طرف مقابل قائل است با نظر او موافقت ننماید و این عمل فکری در تنهایی فراگیر نیز اتفاق بیفتد که دستیابی به این مهارت احتیاج به تمرین زیاد و مکرر با یک گروه دارد،چرا که با تمرین است که مهارتهای(تفکر) فلسفیوی رشد مینماید.در بیان دکتر پیلگرن فلسفه با کودکان فلسفه برای کودکان نیست ولی در طیفی قرار میگیرد که شبیه آن میشود. وی اضافه نمود وقتی قصد ما رسیدن به تصمیم مشترک یا اجماع است گفتگوی هدفمند لازم است،در خلال گفتگوها اهمیت به ارزشهای انسانی حائز اهمیت میباشد که p4c در رسیدن به هدف مذکورمیتواند بهتر از دیگر روشها عمل نماید.وی سپس ازگامهای روش شناختی سخن گفت که اهداف مشترکی رادنبال می کنند:
-گامهای روش شناختی:
گام اول:توافق روی قاعده های بحث
گام دوم:بازگشایی یا گشایش/ که با پرسش شروع میشود (اگر بخواهیم p4c به طور مطلق باشد به هدف نمیرسیم،در این گام وجه پیششناختی و شناختی افراد را مشخص مینماییم،همچنینعرصه ذهنی را معلوم میکنیم تا بر اساس آن حرکت کنیم،همه افراد گروه نیز برای بیان آزادانه حق یکسانی دارند و این آغاز گفتگو است که ما ایدههای دیگران و دیگران ایدههایمارابشنوندوتحلیل وتفسیر نمایند.) گام سوم: تحلیل/ یعنی فاصله گرفتن از ایده اولیه در ذهن و اختصاص دادن وقت برای اینکه فراگیر به بازاندیشی ایده ذهنی خود بپردازد.
گام چهارم:ارزشیابی آنچه در خلال گفتگو به آن رسیدهایم.
گام پنجم: آیا قواعد گفتگو را رعایت کردیم؟در رابطه با خود گفتگو چگونه گفتگو نمودیم؟
– پرسش و پاسخ:
دانشجوی حاضر: آیا روش گفتگوی (p4c) شبیه روش لیپمن میباشد و یا با آن متفاوت است؟
خانم دکتر پیلگرن: به نوعی توسعه همان روش میباشد
جناب آقای دکتر قائدی:برنامهلیپمن برنامه درسی منظمی است که برای کلاس اول تا ۱۲ در این رابطه راهنمای آموزشی دارد و سی مهارت مشخص را پیگیری میکند، مهارتهایی مانند: گوش دادن، استدلال کردن ،خلاصه کردن ،مخالفت کردن و ….. ؛ برنامه لیپمن بسیار وسیعتر از برنامه(اجرا شده) دکتر پیلگرناستو در واقع برنامه ایشان توسعه عملی فرآیندهای بخشی از این مهارتها میباشد
دانشجوی حاضر: آیا این روش در مدارس سوئد هم اجرا میشود؟
خانم دکتر پیلگرن:در کل قارههای مختلف به نوعی این روش اجرا میشود ،ما نیز در چندین مدرسه سوئد آنرا به کار گرفتهایم بالاخص در سن چهارسالگی پیش از دبستان برای اینکه کودکان یادبگیرند چگونه صحبت کنند و چگونه گوش فرا دهند.
دکتر قائدی: در ایران نیز تجاربی از این دست مخصوصا در دوران پیشدبستانی وجود دارد ولی مشکل اصلی برای توسعه این روش در دیگر مدارس و مقاطع،عدم پذیرش رسمی از طرف مسئولان و دولت(آموزش و پرورش)است.
دکتر پیلگرن: همچنین این موضوع که به معلم بگوییم سوالاتی را بپرسد که خود جوابش را نمیداند تازگی دارد و معلم میترسد که نتواند کلاس را کنترل نماید و این دلیل دیگری برای عدم توسعه این روش است.
آقای دکتر برخورداری(مدرس گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی): در این بحثها منظور شما از فلسفه چیست؟
خانم دکتر پیلگرن: تاکید ما در این مباحث بیشتر به روی فلسفیدن است نه فلسفه
آقای دکتر قائدی: این تلقی از فلسفه یک انحراف از فلسفه بوده است وگرنه در حال حاضر کار ما فلسفه است،زیرا سقراط گفت: فلسفه خواندن چیزها نیست،به این دلیل ایشان نوشته و کتابی از خود به جای نگذاشت با این دیدگاه ما هیچگاه نباید از مفاهیمی که دوهزارسال غلط خوانده شدهاند هراسی به دل راه بدهیم و فلسفه را از فلسفیدن جدا بدانیم.
دکتر برخورداری: آیا در عمل گفتگو پیشفرضها کنار گذاشته میشود؟
دکتر پیلگرن:ما هر کدام تاریخی داریم که در قسمت opening این کار را انجام میدهیم و آن را به کنار میگذاریم، ولی ما در هر صورت نمیتوانیم پیشداوریها را کنار بگذاریم بلکه فقط آنها را از ذهن بیرون میآوریم تا دیگران هم در مورد آن فکر کنند و شاید این منجر به تغییر و بازنگری در پیشفرضهای ثابت انگاشته شده در ذهن ما گردد.
دانشجوی حاضر: آیا فلسفه برای بزرگسالان هم وجود دارد در رابطه با آنمختصری صحبت نمایید
دکتر پیلگرن:فلسفه برای بزرگسالان هم داریم،انسانهایی که سرطان دارند، زنانی که دچار خشونت خانوداگی و تجاوز قرار گرفتهاند، سالمندان و… که ما به وسیله فلسفه به معنابخشی تجربههای ایشان میپردازیم تا بتوانیم با نگرش وسیعتری به آنها کمک نماییم و همچنین به آنها کمک نمائیم به بازنگری در تفکرات غالب و بعضا مخرب خود بپردازند.
دکتر قائدی:در فلسفه کودکان،آغاز فلسفه ممکن است بازی باشد نه تصویر و یا متن.مثلا در دعوایی که بین کودکان پیش میآید مربی میتواند از فراگیران بخواهد درباره فعالیتهای بدنی و اتفاقاتی که برایشان پیش آمده صحبت نمایند و نظرات خود را ابراز نمایند و در خلال این گفت و شنود هدایت شده،فراگیران مهارتهایی را بیاموزند و به بازنگری در افکار و رفتار خود ترغیب شوند.
در ادامه:
خانم دکتر پیلگرن بار دیگر در رابطه با مدل یادگیری خود و سه ستون آن صحبت نمود :
1- ستون اول شامل دانشی که باید به فراگیران منتقل نماییم: که در اینجا نقش اولیه معلم در آموزش دانشجو میباشد، ۲- ستون دوم تقویت مهارتها ۳- ستون سوم تفکر برای خلاقیت میباشد
آقای دکتر حسینیخواه(مدرس گروه برنامه ریزی درسی دانشگاه خوارزمی): با توجه به کاربردن مدل یادگیری شما در دوره پیش ازدبستان،مدل شما برای کدام فعالیتهای فوق برنامه استفاده میشود؟ و آیا برای سازگار کردن اقلیتهای فراگیران(زبانی،نژادی و…)از این روش استفاده نمودهاید یا خیر؟
دکتر پیلگرن:در تمامی زمینهها و موضوعات میتوان از این روش استفاده نمود مثلا در ریاضی، تجربههای پژوهشی نشان داده استفاده از این روش موجب مهارتهای زبانی، تفکر انتقادی، ارتباطات اجتماعی و مهارتهای دیگری هم میشود.
دکتر قائدی: هدف ایجاد تفکر ویژه در فراگیران نیست زیرا اگر اینگونه باشد فلسفیدن تلقی نمیشود زیرا که فلسفیدن ضد القاء و تلقین است،همچنینراهکارما در این روش حرکت ازنسبیگرایی به سوی تفکر انتقادی است.