هدف مشاوره فلسفی چیست؟ شماره ۱
شیوه رفرنس دهی
قآیدی،یحیی.پوراقا،مریم(۱۳۹۶).
هدف مشاوره فلسفی چیست؟iranp4c.com
برای تحلیل هدفهای مشاوره فلسفی دستکم به دو طریق میتوان عمل کرد، یکی رو کردن به کسانی است که به مشاوره فلسفی رو کردهاند. این افراد هدفهای مختلفی را برای آن در نظر میآورند. از جمله آخن باخ(۱۹۸۲)، پادن(۱۹۹۸)، تیلور(۲۰۰۲)، لاهاو(۲۰۱۳) یا اسکار برینفر از کسانی هستند که در آثار آنها میتوان ردپای اهداف مشاوره فلسفی را جستجو کرد. پستر این اهداف مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. دوم مد نظر قرار دادن نتایج تحلیل پرسش اول و دوم پژوهش است. که در پرسش اول؛ ماهیت مشاوره تحلیل شده است و در سوال دوم ماهیت مشاوره فلسفی. انتظار میرود نتایج آنها بتواند ما را به این درک برساند که مشاوره فلسفی چه اهدافی را باید پیگیری کند.
آخنباخ (۱۹۸۲) چون بنیانگذار مشاوره فلسفی ، براین باور است که هدف مشاوره فلسفی باید«کشف و تولید نیاز برای مراجع باشد». وی از طریق مواجههی انتقادی با مراجع و نیازهایش، معتقد نیست که کار مشاور برآورده کردن نیازهای مراجع است. برخلاف آنچه که همیشه تصور میشد و مشاور کسی قلمداد میشد که مشکلات مراجع را حل کند و نیازهایش را برطرف سازد. دیدگاه آخنباخ رویه سنتی مشاوره را هنوز هم به قوت جاری است، به چالش می کشد. دستکم به نظر میرسد همین تفاوت هدف میتواند مشاوره فلسفی را از مشاوره و رواندرمانی متمایز کند. در همین زمینه میلز(۲۰۰۱) برای باور است که” از همین نقطه تفاوت مشاوره فلسفی و رواندرمانی شکل میگیرد. نتیجه چنین تمایزی، نفی درمان مراجعان است. آخنباخ تنها شباهت آنها را در «تعاملی و کنشی» بودن هردویآنها میداند. و وجود و اثرگذاری صرف ساختارهای شناختی و روان پویایی را در شکل فرایندهای بینفردی رد میکند”
در ارتباط با ادعای آخنباخ در مورد «کشف و تولید نیاز»برای مراجع ، چند پرسش اساسی وجود دارد؛ نخست اینکه چرا باید چنین کرد؟ واگر چنین کاری صورت بگیرد آیا مراجع به درد و گرفتاری دچار نمیشود؟ و سوم اینکه چرا تصور میکنیم مراجع خود نیازهایش را تولید نکرده یا نمیتواند بکند؟
در پاسخ به پرسش نخست میتوان گفت که در مشاوره فلسفی به ویژه چنانکه آخنباخ باور دارد، بسیاری از کسانی که به ظاهر دچار مشکل میشوند؛ اولا مشکل شان را نمی شناسند یا به غلط میشناسند و اینکه افراد بدین سبب مشکل دارند که یا واقعا به آن نیاز ندارند یا درک درستی از نیازهایشان ندارند. افرادی که دچار مشکل هستند دستکم در برخی موارد به این دلیل است که مثلا نیاز به رشد، پیشرفت یا تغییر را احساس نمیکنند و به غلط مشکلاتشان را به این امور نسبتا میدهند. در حالیکه به آن امور مربوط نیست. مثلا زمانیکه فرد برای حل مشکلش باید به درون خود نگاه بیندازد و در آنجا جستجو کند ، آنرا به بیرون نسبت میدهد. براساس ادعای آخنباخ میتوان گفت که بسیاری از نیازها چون مطالعه، تفریح، پشتکار، پیشرفت و ….را باید در افراد ایجاد کرد. و این اهتمام به طریق فلسفی ممکن است. به همین دلیل مشاوره فلسفی بکارگیری روشهای فلسفی برای آگاهاندن مراجع است نسبت به نیازها و مشکلاتش.
در پاسخ به پرسش دوم، میتوان به این ضرب المثل عامیانه اشاره کرد که ” سری را که درد نمیکند ، نباید دستمال بست” به عبارت دیگر چه لزومی دارد برای کسی که مشکل یا نیازی ندارد، باید تولید در او تولید کرد؟ چرا که در این صورت او گرفتار خواهد شد. در توضیح میتوان به این نکته اشاره کرد که در برخی موارد عدم نیاز به دلیل استغنا نیست، بلکه به دلیل عدم آگاهی است.
البته هنوز هم میتوان دنیای مدرن را به دلیل تولید نیازهای کاذب برای شهروندان سرزنش کرد و اینادعای بنیانگذار مشاوره فلسفی را به چالش کشید. از این رو به نظر میرسد باید پرسش دیگر طرح کرد. اینکه مراد آخنباخ ، تولید چه نیازهایی بوده است؟
در پاسخ به پرسش سوم، این باور وجود دارد که حتی در وضعیت سنتی که بسیاری از مراجعان مشکل یا نیازشان را نمیدانند و اگر به مشاور مراجعه میکنند به سبب علائم، نتایج و دردهاست و این با مشکل و نیاز برابر نیست.
منابع: