Aenean ligula molstie viverra fermentum
مارس 12, 2014
فرهنگسراهای منطقه ۵ تهران و فلسفه برای کودکان
آوریل 15, 2014

بزرگ کردن کودکان با اخلاق

بزرگ کردن کودکان با اخلاق

والد خوب بودن به چه معناست؟ بسیاری از ما دوست داریم در موفقیت های فرزندان مان شریک بشویم. اما پژوهش ها نشان می دهد که موفقیت، هدف عمده همه والدین نیست. بسیاری از والدین در بیشتر فرهنگ ها، بزرگ کردن فرزندی که زیست اخلاقی داشته باشد و به دیگران توجه داشته باشد را والا تر می دانند. با این حال پژوهش ها نشان می دهند ما همیشه موفق نیستیم. یک تحقیق اسرائیلی نشان داد که بسیاری از والدینی که چنین اولویتی دارند در بزرگ کردن کودکی که به دیگران توجه بکند موفق نیستند.
پژوهش های ژنتیک در دوقلوهای همسان نشان می دهد که بین یک چهارم تا یک دوم رفتار نوع دوستانه به ارث می رسد. این به معنای آن است که والدین می توانند نقشی بسیار مهم در پرورش نوع دوستی داشته باشند. با این حال آنچه از دانش تربیت اخلاقی می دانیم، در تضاد با بیشتر آنچه بهترین والدین می دانند قرار می گیرد.
بچه ها از دو سالگی، قوه تمیز درست و نادرست را پیدا می کنند. پژوهش ها نشان داده ستایش کردن نتیجه ای بهتر از پاداش دادن می دهد. خطر پاداش دهی این است که وقتی هویج (مشوق) وجود نداشته باشد کودک رفتار اخلاقی نشان ندهد. اما ستایش به بچه می آموزد که رفتار صحیح، ارزشی مجزا دارد. اما چطور رفتار نوع دوستانه را ستایش بکنیم؟
بسیاری والدین عقیده دارند به جای ستایش کودک می بایست رفتارش را ستایش بکنیم. با این حال پژوهش گریسک و ردلر نشان داد بچه های ۷ تا ۸ ساله ای که بابت رفتارشان ستایش می شوند کمتر از کودکانی که خودشان ستایش می شوند نوع دوستی را درونی می کنند. با ستایش شخصیت نوع دوست، کودک شخصیت خود را با نوع دوستی تعریف می کند. این نتایج همخوان با پژوهش های برایان است که نشان داد کودکان ۳ تا ۶ ساله ای که به کمک کردن دعوت می شوند، اسم ها بهتر از افعال کمک می کنند: به جای «کمک کن!» بگویید «کمک کار باش». وقتی رفتار ما بازتاب دهنده شخصیت ما تعریف بشود، ما اخلاقی تر رفتار می کنیم. در پژوهشی، وقتی به جای «لطفا تقلب نکنید» نوشتند «لطفا متقلب نباشید»، آمار تقلب به نصف کاهش پیدا کرد.
به علاوه ستایش شخصیت ظاهرا در برهه های زمانی خاص اثر گذار است. در پژوهش گریسک و ریدلر وقتی کودکان ۵ ساله ستایش می شدند تاثیر دیرپا نداشت چون هنوز تصویر ثابتی از شخصیت خود نداشتند که نوع دوستی را در آن وارد بکنند. بعد از ده سالگی هم، ستایش شخصیت و رفتار به یک اندازه موثر است، به این دلیل که کودک دیگر شخصیت ش را شکل داده و هویت ش راتعریف کرده.
اما تشویق نیمی از نبرد است. پاسخ والدین به رفتار غلط هم مهم است. بر خلاف باور رایج، پرایس در پژوهش هایش به تفاوت میان حس شرم و گناه تاکید کرده. شرم به معنای آن است که من آدم بدی هستم ولی گناه به معنای این است که من کار نادرستی انجام دادم. شرم کانون شخصیت فرد را هدف می گیرد و نابود کننده است. گناه قضاوتی منفی درباره یک رفتار است که می بایست تصحیح بشود. کودکان وقتی حس گناه می کنند تلاش دارند با نزدیک شدن به کسی که به او آسیب زده اند در صدد جبران بربیایند.
پژوهش کاپلویتز به کودکان یک عروسک می داد که پایش به عمد شل شده بود و می افتاد. دسته ای از کودکان که حس غالب شرم داشتند وقتی پای عروسک می افتاد، از پژوهشگر دوری می کردند و تلاشی برای درست کردن ش نمی کردند.کودکانی که حس گناه داشتند سعی می کردند پا را دوباره وصل بکنند و به پژوهشگر توضیح می دادند چه اتفاقی افتاده. والدین اگر می خواهند کودکان شان رفتار اخلاقی داشته باشند بایستی کودکان را از حس شرم دور نگاه دارند. آیزنبرگ نشان داده حس شرم ناشی از عصبانیت والدین، عدم ابراز عشق در پاسخ به رفتار غلط و تهدید به مجازات است. بعضی والدین از ترس این اثر منفی، هر گونه مجازاتی را نادرست می دانند که باعث تضعیف خصوصیات مثبت اخلاقی در کودک می شود. 
پژوهش ها نشان می دهد موثرترین پاسخ، بروز ناامیدی از رفتار نادرست است. می بایست به کودک توضیح داد که چرا رفتار نادرست بوده و چه کسانی آسیب دیده اند و برای جبران چه بایست کرد. این کمک می کند کودکان خودشان قضاوت اخلاقی بدست بیاورند و حس همدردی پیدا بکنند و شخصیت اخلاقی شان را شکل بدهند. به کودک می گوییم «می دانم انسان خوبی هستی و با اینکه کار بدی کردی، مطمئن هستم می توانی بهتر رفتار بکنی»
تربیت کودکان اما تنها منتظر حوادث شدن نیست، والدین اغلب اوقات تلاش می کنند ارزش های اخلاقی شان را به کودک منتقل بکنند. در یک پژوهش مشهور، روان شناس امریکایی، راشتن، به کودکان تیله هایی داد که می توانستند برای خودشان نگاه دارند یا اینکه با دیگران قسمت بکنند. بعد معلم ابتدا رفتار خودخواهانه یا نوع دوستانه نشان می داد و در نهایت به کودکان توصیه می کرد رفتار نوع دوستانه داشته باشند. کودکانی که رفتار خودخواهانه را دیده بودند، توصیه معلم درشان اثر نمی کرد. کودکان از رفتار و نه گفتار بزرگسالان الگو می گیرند. وقتی همین کودکان را بعد از مدتی به آزمون دوباره گرفتند، معلوم شد کودکانی که رفتار نوع دوستانه را دیده بودند و معلم توصیه ای هم نکرده بود، ۳۱ درصد نوع دوستانه تر از کسانی رفتار کرده بودند که هم رفتار را دیده بودند و هم توصیه را شنیده بودند.
ترجمه: دکتر دانیال جعفری
منبع:http://nyti.ms/1qYHYZG