اذر-۹۳
نوامبر 18, 2014
گزارش فائزه رودی
نوامبر 24, 2014

هیچ

فلسفه برای دانشجویان: هیچ چیست؟

( یادداشتی مربوط به سال ۱۳۸۴)

دکتر یحیی قائدی

در راستای آ موزش فلسفه به دانشجویان واهدافی که در مقاله قبلی به آن اشاره شد. این سئوال از دانشجویان پرسیده شد: « یک مسئله ای که ذهن شما را اشغال کرده است، بنویسید سپس اولین پاسخی که درباره آن مسئله به نظرتان می رسد مورد توجه قرار دهید، آن پاسخ را موقتی تلقی نموده و به آن تردید وارد کنید و از این تردید سئوالی تازه استخراج کنید، آ نگاه پاسخی دیگر به آن بدهید و این فرایند تا آنجا که می توانید ادامه دهید» سپس از دانشجویان خواسته شده در وقت مقرر امتحان به آن پاسخ دهند. در ذیل پاسخ یکی از دانشجویان می آید : (رضوان اجاقی ، رشته کارشناسی کتابداری دانشگاه تربیت معلم تهران ۱۳۸۴( خوارزمی فعلی))

١. هیچ چیست؟ اولین جوابی که به ذهنم رسید این بود که” هیچ” یعنی”هیچ”و در ذهنم هیچ دوم معنای متفاوتی با هیچ اول داشت. به طوری که احساس کردم فهمیده ام که هیچ چیست اما نه! این طوری که هیچ همان هیچ است باید یک چیزی باشد اگر هیج نبود اصلا” واژه ای به معنای هیچ بوجود نمی آ مد پس:
٢ .هیچ چیست؟ از بازی پر وپوچ شروع می کنم توی دست راستم یک پاکن است و توی دست چپم « هیچی» این یعنی اینکه هیچی در دست چپم موجود می باشد پس یعنی اگر هیچی را موجود فرض کنیم دیگر نمی توانیم بگوییم توی دست چپم هیچی نیست باید بگویم توی دست چپم هیچی هست! پس بازی پر و پوچ دیگر معنی ندارد چون توی هر دو دستم « چیزی » وجود دارد.

۳. اصلا” هیچ را می توان چیز دانست ؟ هر جا که بخواهیم صحبتی را شروع کنیم اگر اولش را به یاد نداشته باشیم می گوییم : « … چیز … » . یعنی انجا چیز را جایگزین همان هیچی که در ذهنمان است کرده ایم .« چیز » هم می تواند درذهن باشد هم می تواند موجود خارجی باشد . هیچ هم همینطور، پس «هیچ » ، « چیز » است.

۴. آیا از اول « هیچ » وجود داشته یا از واژه هایی است که بشر برای نداشته های خود انتخاب کرده ؟ این سئوال را خودم نتوانستم جواب دهم به دنبال کتاب ، نوشته، یا کوچکترین چیزی که راجع به این موضوع، مطلبی داشته باشد ، گشتم نبود . سراغ اینترنت رفتم ، کلمه هیچ را تایپ کردم بعد از کلی انتظار تنها جوابی که داد این بود :

« جستجوی شما نتیجه ای در بر نداشت » خوب! این یعنی « هیچ » فکرمی کنم کاملترین پاسخی که میتوانستم بگیرم ، گرفتم!!!

۵. چرا وقتی به کسی می گویند تو هیچ نیستی بدش می آ ید ، در صورتی که این خیلی هم خوب است. چون وقتی که« هیچی » نباشد ، دیگر حتما” خود خودش است . پس چرا به آ دمها بر می خورد ؟ شاید به این جواب برسیم که « هیچی» چیز خوبی است ووقتی به کسی می گوییم هیچی نیستی ، ناراحت می شود و می خواهد که « هیچی » باشد.

۶. اصلا” هیچی چه شکلی است؟ یکی از دوستانم با ناامیدی گفت: من که تا اینجا از زندگی « هیچی » ندیده ام در همان لحظه گفتم: پشت سرت چیست؟ به سرعت به عقب برگشت بعد با تعجب گفت: هیچی!

گفتم پس ، از حالا به بعد نگو که در زندگی هیچ ندیده ای ، چون همین حالا هیچ را دیدی . به نظر خودم این یک طرح فلسفی بود که پیاده کردم اما نظر دوستم این نبود، جزوه هایش را بر سرم کوبید و گفت: تو کی آ دم می شی ؟

میخواهم هیچ را در ذهنم تصور کنم ، چشم هایم را می بندم همه چیز را از روی زمین حذف می کنم، خود زمین و همه کهکشانها را نیز حذف می کنم حالا یک دنیا پر از هوا دارم، حالا چه طور می شود… نمی توانم تصور کنم . هر قدر ذهنم را خالی کنم باز هم تصویری در ذهنم وجود دارد . هر بار تا به اینجا می آ یم و بعد ذره های ذهنم متلاشی می شودشاید به این علت نمی توانم هیچ را تصور کنم که هنوز خودم را حذف نکرده ام . ۷. پس ادامه می دهم خودم را حذف می کنم… حالا با دقت به همه جا نگاه می کنم ببینم هیچ چه شکلی است؟ وقتی می گویم با دقت به همه جا نگاه می کنم یعنی چشمهایم هنوز باقی مانده و با کنجکاوی همه جا را جستجو می کند چشمهایم شما هم حذف شوید.

۸. از اینجا به بعد دیگر نمی توانم چیزی بنویسم چون هیچ چیزی برای من و دنیا باقی نمانده این یعنی اینکه حتی خود هیچ هم دیگر باقی نمانده است ……